《فرشته گیر افتاده ✨》strange secret
Advertisement
اگرچه جیمین خیلی اصرار کرده بود تا کوک دستاش رو باز کنه اما کوک
اهمیتی نداده بود و اون رو ایگنور کرده بود در واقع به یه ورش گرفته بود
تا سر انجام کوک تصمیم گرفت تا مشکل اصلی خودش رو به جیمین بگه
_____________________________________________
: ام جیمین
لبخند شیرین و هلالی زد
: جانم جانگ کوک
جانگ کوک تپش قلبش رو حس میکرد الحق که فرشته بود
: میگم که توی قلمرو جنیان کسی هست که انسان بکشه
جیمین لحظه ای به فکر رفت و با دستپاچگی گفت
: ن ن نه بابا چطور
جانگ کوک شروع کرد سیر تا پیاز بلایی که سر خودش و خانوادش
اومده بود رو تعریف کرد در حین تعریف کردن ماجرا جیمین سکوت
اختیار کرده بود و خیلی جدی به جانگ کوک خیره بود
جانگ کوک آهی کشید و جمله آخر رو گفت ( این بود ماجرای من و زندگیم
حالا حاضری بهم کمک کنی ؟ )
جیمین دو دقیقه رو ساکت بود تا ناگهان صدای گریش بلند شد و شروع کرد
به اشک ریختن آنچنان گریه میکرد که انگار کسی کتکش زده و اشک
هاش تبدیل به مروارید میشدن و زمین میریختن
جانگ کوک دو دقیقه ای رو هنگ بود که چرا جیمین اینطوری میکنه
دست هاش به تخت بسته شده بودن و همچنان گریه میکرد و میلرزید
: دیگ بسه
جانگ کوک گفت و بلند شد به روی تخت رفت و زانو هاش رو دو طرف
بدن جیمین قرار داد تا دستبند هارو باز کنه همینن که باز کرد بال های
جیمین آزاد شدن و همین باعث از دست رفتن تعادل جانگ کوک در نتیجه
سقوط بدن سنگینش بر روی بدن جیمین شد
جیمین با حس نفس داغی رو صورتش چشمای اشکیش رو باز کرد و با
جانگ کوک روبرو شد
اگرچه پسر شخصیت تاریکی داشت اما از نزدیک لب ها و مژه هاش
نظر هر موجود زنده ای رو جلب میکردن
Advertisement
تاپ
تاپ
تاپ
صدای قلب جانگ کوک گوش های خودش رو اذیت میکرد فاک
چرا اون پسر اونقدر زیبا بود چرا اون لب ها اینقد فریبنده بودن چی میشد
اگر جرعت میکرد و لب هاش رو قفل لب های کسی میکرد که حتی ۲۴
ساعت هم نشده بود که باهم آشنا شده بودند
با دست پاچگی از روی پسر کوچیکتر که حالا به رنگ گوجه بود بلند
شد و معذرت خواهی کرد
___________________________________________
:خب نگفتی جیمین فهمیدی اون کسی که این بلاهارو سر من و خانوادم
آورده کیه
جیمین با دست پاچگی نه ای گفت ولی در واقع میدونست این کار کار کیه
کار برادر جنش شوگا بود مادر و پدر اونها جن و فرشته ای بودند که
باهم ازدواج کردن و در نتیجه اون ازدواج و عشق سوزان جیمین و شوگا
به وجود اومدن دو روح متفاوت و عجیب
جانگ کوک با دیدن سکوت جیمین با نا امیدی سری تکون داد و از آشوب
درونی جیمین و نقشه هایی که برای یونگی داشت میکشید بی خبر بود
صبر جیمین دیگ تموم شده بود و به محض برگشت به دنیای جنیان
قرار بود دمار از روزگار شوگا در اره به عنوان یک فرشته قدرتش ده
برابر شوگا بود و برعکس چهره صافت و مهربونش توانایی زدن آسیب
های وحشتناکی رو داشت اما جیمین چیز عجیبی رو حس میکرد یونگی
بی دلیل کسی رو نمیکشت مگر اینکه اون شیطان میبود و از نوادگان
لوسیفر و چیزی که جیمین دقیقا حس میکرد شیطانی در اون خونه بود
ولی جانگ کوک که گفته بود انسانه
پس چه کسی شیطان بود
___________________________________
جانگ کوک جیمین رو به سر میز شام برد دوکبوکی و مرغ طعم دار شده
رو جلوش گذاشت و تعظیم کرد
: جیمین من رو ببخش من در ابتدا بر حسب عادت باهات بدرفتاری کردم
امیدوارم این شام معذرت خواهی از دلت در بیاره
Advertisement
برای خودش هم عجیب بود چرا جعون همیشه عصبی و جدی اینقدر
لطیف و مهربون شده بود
جیمین خنده خجالتی کرد و دستی به پشت گردنش کشید
: نه نه جانگ کوک شی عیبی نداره من درکت میکنم که چه حسی داشتی
باز هم
پوم
پوم
پوم
پوم
اون لبخند های هلالی قلب جانگ کوک رو میشکافت و حس عجیبی رو
در اون میکاشت
باهم شام میخوردند و چیز های جالبی از دنیای هم بهم میگفتند
جیمین از عمد گردنبند سلیبش رو جلوی چشم جانگ کوک آورد
: هی این گردنبند رو از طلای بهشتی ساختم قشنگه ؟
جیمین زیرک بود و تاثیر اون گردنبند رو میدونست
جانگ کوک با هجوم سر درد به سرش معذرت خواهی کرد و به دستشویی
هجوم برد
دماغش خونی شده بود
ولی چرا ؟
زمانی که از دستشویی برگشت چیزی عوض شده بود
چشمای جیمین تاریک بود
تا جانگ کوک رو دید بلند شد
: هی جانگ کوک یه چیزی
گفت و .............
__________________________________
سلام 😐
باورم نمیشه تو یه روز از من دو تا پارت کشیدید بیرون نکنه باهم برنامه
ریختید؟😂🥲
انی وی امیدوارم لذت ببرید 💜
به نظرتون جیمین چی میخواس بگه یا انجام بده ؟
میتونید حدسی در برابر واقعیت جانگ کوک بزنید ؟
اپ پارت سه به محض ۱۳ ووت شدن این پارت 🤩❤️
Advertisement
The Supreme Sovereign System
Alfonso was a historian of earth who suddenly appear in the body of Alfonso Lockheart, a fallen prince that is the Lord of a formal city known as the wasteland valley, with infertile land and losing the protection of their god, the wasteland valley is land that is destined to be destroyer by the extreme weather and the attacks of beast.
8 1292Second Chance
A 20-year-old Jake Cains is living his youth out when he attempts a stupid challenge. He decides to give up on the challenge but he fails it anyway. He meets God himself who gives him a choice: Either you go back 5 years or you get reincarnated into a fantasy world... But he messes up his choice. Now he has to live out his mid-teens all over again.
8 199Angel's Redemption (BL)
COMPLETE (This story contains love between two men: BL, Boys Love, Yaoi, M/M, etc.) Previously published by me in 2013. Copyright kittykat2010 2019. Cover commissioned by Ralu11 Updates: Every Friday - Next update May 31st Twenty four year old Blaine Schneider is seasoned to hardship. From the age of eight, he's experienced a swarm of bad luck, everything from the funny electrical fire in shop, to failing grades, and relationships gone sour. He never thought he'd get past it, but his band, Til’ Dark, and their dream, kept him going through it all. After he inherits a beautifully carved angel statue, Blaine's found an apartment big enough to display the lifelike sculpture. But who could ever imagine that there was something, or someone, living inside the stone. On one fateful day, Blaine finds the spell that unleashes Lynsael from his bonds, a handsome fallen angel who claims to be Blaine's former guardian angel.
8 124Immortal Ascension Tower
Foretold to liberate the Heavenly Realm of its Tyrant, a child of prophecy was thrust into centuries of struggle and loss.Though Xu Ling persisted on this arduous path for three hundred years, his efforts still failed him at the last step. His blue eyes closed then, in eternal rest.The myriad worlds grieved at his untimely end, and the rekindled ember of hope extinguished with him: Heaven's Tyrant Tian was to oppress forever on. A thousand years after the demise of Xu Ling, a lower world exists in a remote corner of the vast Heavenly Realm. There, a child lies supine by a burning village. Wistfully, he looks at the night sky. The rekindled ember greets the stars of his fallen companions, the strange entity that had freed him dormant in his consciousness:"Fret not and watch over me, you all,"he reassures them,"As our conflagration again blazes at the loathsome despot usurping the Highest Throne."
8 194Double Cursed
What happens when you appear in a parallel plane with myths that are real? Well follow Jode as he pops into this other world and learns a lot about our myths and what actually happened.This is a story I wrote when I was young as well. I am rereading it and updating it a bit as I post. I ended the story in a way but left it kind of open just in case I decided to add more. I will decide when I get to the end if want to continue with Jode's life in the other world.
8 146Mafia Love//Bts (Completed)
Im Min Young is used as a way for her parents to repay their debts. What happens once she meet the eyes of 7 men and they want a private room with her.⚠️Warning: read at your own risk⚠️-smut-abuse-BDSM-Self harm-CursingStarted: 10/9/2019Completed: 2/4/2022Bts x reader This book is a work of fanfiction. I do not own BTS or any other groups that will be mentioned in this book as well as other characters. This book also has mentions of triggering topics. If you are triggered by the mentioned topics above I suggest you do not read this book. Also please do not steal this book. If you want to translate it then please message me for permission. Otherwise I hope you enjoy the story. Happy reading!! 💜
8 61