《sinner angel [KOOKV]》part 11
Advertisement
تویه رستوران
کوک:ته ته چی میخوری؟
تهیونگ یک قیافه متعجب به خاطر لحن جانگکوک به خودش گرفت و باعث شد جانگکوک برایه یک لحظه هول کنه
کوک:ب..بخشید مشکلی نیست که اینطوری صدات کنم؟
ته:اوه البته که نه کوکی
بعد از حرف تهیونگ جفتشون شروع به خندیدن کردن و اون جَو دوست داشتنی با اومدن گارسون بهم خورد(ای گارسون خدا بگم تورو چیکار نکنه زدی ریدی خواهرم😒)
_:چی میل دارید؟
کوک:ته؟
ته:عامم خب من سری از این مِنو در نمیارم هر چی خودت میخوری برای منم بگیر
جانگکوک لبخندی زد و بعد از دادن سفارش به گارسون منتظر برگشت و تویه چشمایه پر ستاره تهیونگ خیره شد
تهیونگ با احساس نگاه خیره کسی روش برگشت و متوجه شد اون شخص جانگکوکه
ته:عامم چیزی رویه صورتمه کوکی؟
کوک:ه..ها؟..ن..نه نه هیچی
بعد از گذشت یک ربع گارسون به همراه سفارشاشون اومد :چیز دیگه ای میل ندارید؟
جانگکوک بعد از گفتن کلمه "ممنون" لبخند زیبایی زد و دوباره به سمت تهیونگ برگشت
... بعد از ناهار ...
کوک:عاممم ت..تهیونگ؟
تهیونگ با قیافه ای که توش اجازه حرف زدن به کوک میداد برگشت و به چشمایه فندقی جانگکوک خیره شد
کوک:راستش نمیدونم که چیجوری بهت بگم ولی خب راستش..راستش...راستش(عزیزم میخوای یه ده بار دیگم بگی راستش بعد حرف خوشگلی که من میدونم چیه رو بزنی؟)...راستش تهیونگ من من ازت خوشم او..اومده می..میشه منو به عنوان دوس..دوست پسرت قبول کنی؟
البته میدونم شاید با خودت بگی من حتی گیم نیستم پس این مردک زشت و گنده چی میگه دوست پسر؟اوه البته که نه و بعد دلت میخاد یه سیلی خیلی محکم بهم بزن اوممممم
حرفش با حس لبی روی لباش قط شد و وقتی حواسش رو جمع کرد تهیونگ رو دید که به طور نا بلدی، ناشیانه در حال بوسیدن لباشه
Advertisement
بعد از یک مدت تهیونگ احساس کرد که سینش درد گرفته و نفس کم اورده پس به زور از لبایه اعتیاد اور جانگکوک دل کند و سر جاش نشست
ته:راستش جانگکوکی من از همون اول که جیمینی راجبت باهام حرف میزد فهمیدم ادم خوبی هستی و خب راستش میدونی؟من یکم از راه دور روت کراش زدم بعد از اینکه خودت و رفتارتو دیدم بیشتر کراش زدم و وقتی تو الان بهم پیشنهاد دادی نتونستم خودمو کنترل کنم و بوسیدمت چون خیلی منتظر این لحظه بودم اوه ببخشید من باز پر حرفی کردم
جانگکوک به این حجم از کیوتی یک جا عادت نداشت و باعث شد یک ضربان رو رد کنه و بعد دست تهیونگو گرفت و بردش توی ماشین
کوک:میدونی؟درسته که خیلی زوده و من تازه بهت پیشنهاد دادم ولی من متاسفم باید کامل برایه خودم بشی
و بعد پاشو روی گاز فشار داد و به سمت عماراتش حرکت کرد وقتی رسیدن تهیونگ رو براید استایل بغل کرد و بردش توی اتاقش و درو بست و یادشم نرفت قفل کنه چون جیمین عادت نداشت در بزنه و مثل گاو(خودت بد تری ولی بازم ببخشیدا چرا به جیمینم ابنجوری میگی)درو باز میکرد و وارد میشد
بعد از قفل کردن در سمت تهیونگ شوکه حرکت کرد و اونو روی تخت پرت کرد
*خانم ها و اقایون محترم اگر حتی یک کوچولو از اسمات بدتون میاد این نیمچه اسماتو نخونید با تچکر*🔞
و روش خیمه زد و شروع به بوسیدنش کرد
با گاز گرفتن لب پایین ته مجبورش کرد دهنش رو باز کنه و تهیونگ ناچار دهنش رو کمی باز کرد
زبون جانگکوک جای جایه حفره دهن تهیونگ رو بازرسی میکرد و بعد زبون تهیونگ و مکید
بوسه هاش رو از روی خط فک تهیونگ تا نافش ادامه داد
بلند شد و لباس تهیونگ رو بالا داد و به سمت نیپل صورتی و حوس انگیز تهیونگ حمله کرد و جوری مکش میزد انگار بعد از مدت ها به یه بچه ۲ ساله ابنبات مورد علاقشو دادن بعد از مطمعن شدن کبودیه بزرگ رویه سینه تهیونگ رفت سراغ سمت راستی و شروع کرد مثل چپی مک زدن همونطور که نیپل سمت راست تهیونگ و میمکید دستش رو به سمت شلوار تهیونگ برد و وقتی دستش از روی شلوار به دیک نه چندان کوچیک تهیونگ خورد تهیونگ سریع واکنش نشون داد
Advertisement
ته:جا..جانگکو..آههه..جانگکوک لط..لطفا آههه تمومش کن من..من آههه اماده نیستم آهههه
جانگکوک بعد از شنیدن حرف تهیونگ سریع به خودش اومد و از اتاق خارج شد و تهیونگی که احساس گناه میکرد رو با یک دیک سخت شده تنها گذاشت و خودش رو توی حمام پرت کرد تا از شر دیک شق شدش نجات بده
*پایان نیمچه اسمات*🔞🌸
------------_________-----------________---
لاو یو عال💛
Advertisement
- In Serial118 Chapters
The Last Ship in Suzhou
Ripped from the comfort of our world, David and Alice must face the demons of the past and enemies of their own making. The dictates of Fate and Karma push the universe to behave in a certain way and cultivation is an act of defiance. To defy the heavens is to change the world, and nothing ever changes. Except when it does. Xianxia and isekai, done in a different way. Everything has happened before and every instrument sounds the same.Grudges held for generations, with no sure source of blame.From this world seed would the skies cast a die.But it doesn't change, it doesn't learn why. Who would dare to challenge the lie? [participant in the Royal Road Writathon challenge] Discord link
8 216 - In Serial9 Chapters
An Ent-Like Existence
A weak little twig is wrapped up in circumstances far beyond its control, ascending from a simple stick to something much more. Despite this twigs low starting point, it has been given the potential to grow tall. The consequences of its creation will reach further than it's future roots may spread... Please leave comments and a review if you've got time, I'd love for any critisicm, hopefully constructive, you have for me. ENJOY
8 297 - In Serial7 Chapters
The Soldier
The tensions between the U.S and Zeloria are reaching a tipping point and the infant nation of Pithoria is caught in the crossfire. In order to prevent conflict, a NATO peacekeeping force comprised mainly of American and British troops is deployed to the island. One of whom is Sergeant Robin Black, who discovers that restoring peace to the island nation may prove more difficult than previously thought.
8 191 - In Serial58 Chapters
A vampiric Blade Reforged
YGGDRASIL, a DMMO-RPG (Dive Massively Multiplayer Online Role Playing Game) in the anime of overlord owned by Kugane Maruyama, is coming to an end. In this fanfiction, two hated rivals have met up one last time to settle the score once and for all before it all ends. After one of them wins the final fight before the shutdown, he waits as the clock ticks down to midnight. But when it comes time for the forced logout to come, he finds an unexpected change. But what will he do when he finds himself alone in this strange new place with only his two creations by his side. Lacking his humanity, he must wrestle with his choices, which could end with thousands dead or change this new world. He is not the only powerful player of YGGDRASIL here, nor will he be the last. Yet his power may be more a burden as he tries to find a role to take in this new world. There is some profanity, but It will but only a little. Changed from A Forgotten Vampire to A Vampiric Blade Reforged. Completed at 58 chapters. I have this story posted on under the monsterhat on fanfiction.net and Archives of Our Own.org.
8 124 - In Serial12 Chapters
Spirit Mage
A teenager dies due to an accident after leaving his school for summer break. Then certain God has given him a second chance to once again live as a human in another world where magic and sword is a normal thing. Follow his journey as he traveling the world and solve the mysteries in that world.
8 207 - In Serial21 Chapters
○304 Reasons we Love you□ (Squid game guards x reader)
i dont know what im doing here tbh.This will most likely be a mini story since i just finished watching squidgame.I wont take this fanfiction too seriously. Alright lets get into it.Will most likely contain lemon/-sSpoilers!
8 111

