《sinner angel [KOOKV]》part 7
Advertisement
|اوری وان متن چک نشدست غلط هاشو نمیدونم اگر بود بخونید دیگه|
*شب همون روز که ته رو برد خونه کوک*
Jimin's pov
با سرعت میدویدم و همش به خودم میگفتم نجاتش دادی ولی چه فایده بی عرضه همش تغصیر تو بود دیگه نمیرم سرکار میخوام فقط پیش تهیونگم باشم ایش ایش ایش
...
بعد از اینکه اینارو به خودش تشر زد با سرعت دو برابر شده به سمت خونه جانگکوک دویید و وارد شد جانگکوک رو دید که روی مبل نشسته و تا کمر تو گوشیشه(یعنی خیلی سرش توعه)
جیم: کور شدی
کوک:ه..ها؟...ععع جیمین اومدی؟
جیم:نه هنوز نرسیدم تو راهم
کوک:-_-
جیم:-_-
جیم:بسه ته کو؟
کوک:اتاقه من
جیمین سریع سمت اتاق ته رفت
تق تق
کسی جواب نداد
دوباره..تق تق
دوباره کسی جواب نداد
درو اروم باز کرد و وارد اتاق شد
تهیونگ رو دید که روی تخت اروم مثل فرشته ها خوابیده
(تهیونگ خوابیده)
جیمین اروم رفت و کنارش نشست و سرش رو اروم بوسید جوری که اگر محکم تر ببوسه میشکنه
وقتی از رویه تهیونگ بلند شد دستش رو توی دستش گرفت:
ته من متاسفم...متاسفم که نتونستم ازت مراقبت کنم..متاسفم برای اینکه وقتی کتک میخوردی و درد داشتی و گریه میکردی کنارت نبودم متاسفم
قطره اشکی از چشمایه جیمین پایین ریخت و سرش رو روی دست سالم تهیونگ گذاشت
توی همین حالت بود که دید دستی درحال نوازش سرشه وقتی سرش رو بلند کرد چشمایه زیبایه تهیونگ و دید که داره با مهربونی نگاش میکنه
جیمین سریع بلند شد و بدون معطلی تهیونگ رو بر خلاف طرز بلند شدنش اروم توی اغوشش گرفت:
ته من خیلی خیلی متاسفم لطفا منو ببخش
ته:موچی ها نباید گریه کنن شل میشن اونوقت من نمیتونم بخورمشون
جیمین به تهیونگ نگاه کرد و حاله(هاله؟)ای از اشک رو توی چشمایه معصوم تهیونگ دید
Advertisement
جلو رفت و مثل قدیما نوک دماغ تهیونگ رو بوسید
جیم:یادته چقدر دماغتو میبوسیدم؟بعضی وقتا فکر میکردم دارم ابنبات میخورم
و باهم شروع به خندیدن کردن
[فلش بک]
ته:هی چیمی کندیش بسه دیگهههه
همینطور که غر میزد سعی کرد جیمینی که در حال گاز گرفتن نوک دماغشه رو از خودش جدا کنه
ته:موچی اگر ول نکنی باهات قهر میکنم
جیم:باشه باشه ول کردم اما توام قهر نکن
ته:باشه
و باهم خندیدن و تا کلاس دست تو دست هم رفتن
هر کس میدیدشون فکر میکرد باهم قرار میزارن اما کی میدونست اونا بهترین دوستایه همن؟
[پایان فلش بک]
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
لطفا ووت بدید❤
اگر ووت ها و کامنت ها اون چیزی که من میخوام نباشه از این دیر تر آپ میکنم و صد البته قبلش شرط میزارم
❌کسانی که دارن افلاین میخونن شما ووت بدید بعدا نت رو وصل میکنید ووت ثبت میشه❌
آیلاویوعال💜
Advertisement
Soul Shard Captor
After Noah's death, what greeted him was an AI system calling itself Black, offering him a job working for the World and Soul Management Bureau.
8 817Fantasy Online: Hyperborea
Nineteen-year-old Ryuk Matsuzaki and his best friend Tamana decide to start over with new avatars. When Tamana is suddenly killed right in front of him in a Tokyo subway, Ryuk knows there is only one place he can search for answers –Tritania, the world’s most popular online fantasy world. Standing in his way are a mysterious guild known as the Shinigami, and his older brother, a Yakuza crime lord hell-bent on squashing his dreams. As a lowly ballistics mage, Ryuk must quickly recruit guild members, level up, loot and shoot his way across Tritania to discover the dark and sinister secret behind Tamana’s untimely death. Joining him in his quest are a famous Swedish gamer, a powerful half-dragon half-human female assassin, and a devious ax-wielding goblin. Get started on this action-packed, coming of age LitRPG saga from the author of The Feedback Loop series now! Fantasy Online: Hyperborea will be released on Amazon on June 2nd. Pre-order the book here. The final version will have a map and updated text (the text you see on RRL is not the final text). Ebook readers -- in the meantime, check out the origin of Tritania in The Feedback Loop series.
8 85Risky Sailing
Gabe was weak.. he was destined to die at an early age... and his clan had discarded him like scrap paper. with only his servant Colin at his side, he has been forced to trek accross the unending face of the world simply to grasp at the hope of survining past 20. But really, there was no hope at all he would make it. that is untill Destiny, chance, and Doom hand deliver a package to his doorstep. a package that should he accept would allow him to lead a better life. who would have thought however that Gabe would not be satisfied with just that, and instead sets his sights on the very heavens themselves, risking everything time and time again to gain what no-one ever thought was posible to gain. And while this young man is stealing his own fate back from the hands of higherpowers, A greater danger is lurking beyond the world he calls home. a danger Gabe will have to colide with one way or another.
8 138Another world? what's the difference?
Yana,20 y.o, is a man who really questions about the world's system.why do you praise a genius? a prodigy?why are you ignoring a hard worker?An obvious result by a genius is more attractive than a barely visible result by a hard worker. He can't understand that.He lives his life by helping a hard working person until one day, an existence that is called "god" appears before him and ask his help to win his "game" in another world.
8 544One of the guys
Cindy Torres is obsessing over Our2ndlife, she always watches every video, replies to every tweet, and stalks their twitters. But one day, one member changes Cindy life, forever.
8 142Art Book!
A book where I shall add trashy, mediocre or really good drawings that I make!Don't worry, I'll give you the references if I use any :)Enjoy!P. S. Thank you for #3 on Originalart!!!
8 88