《sinner angel [KOOKV]》part 21
Advertisement
×جیمین
یونگی با صدای بلند جوری که صداش به جیمین برسه صداش زد
÷بله؟!
×بیا
جیمین همونطور که پاستیل دراز رو با کمک دهنش به سمت دهنش میکشید به سمت مبلی که یونگی روش بود اومد و خودشو پرت کرد روش
×بیب از تهیونگ خبر داری؟
÷تهیونگ؟نه
بعد یکم سکوت جیمین شک زده تیکشو از مبل گرفت به سمت یونگی کامل برگشت
÷یو..یونگی بگو حالش خوبه
×نه خوب نیست
=هییی یونگی اروم تر بگو الان پس میافته
جیمین با چشمای اشکی به هوسوک نگاه کرد
÷تو..توام میدونستی نامرد
و شروع کرد به غر غر همینطور که غر غر میکرد به سمت اتاقش رفت تا پبایلشو بگیره و به جانگکوک زنگ بزنه اینا که نمیگفتن
جیمین مبایلش رو گرفت و به جانگکوک زنگ زد
÷الو؟الو سلام جانگکوک خوبی؟تهیونگ چیشده؟حالش خوبه؟
+امون بده جیمین شی حالش خوبه مسبت به دیروز خیلی بهتره داره غذا میخوره
÷باشه پس هر وقت غذاشو خورد بگو بهم زنگ بزنه باید از بون خودش بشنوم حالش خوبه
+باشه نگرانش نباش
÷باشه فع..فعلا
+فعلا
▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎
+بیبییییی
جانگکوک با نفس عمیقی معشوقش رو صدا زد و خودش رو روی پاهاش ولو کرد و منتظر دستای لاغر و خوشفرم تهیونگ بود که توی موهاش بره
و دقیقا همونطور که میخواست تهیونگ دستش رو توی موهای جانگکوک فرو کرد
_جانگکوک؟!
+هووم
_توی اون اتاق که من اومدم و اونجوری کردی چی داشتی؟البته اگر میخوای بگو
جانگکوک از روی پای تهیونگ بلند شد خیلی جدی شروع به حرف زدن کرد
+خب ببین عزیزم تو الان با من توی رابطه ای و قراره با من زندگی کنی و مشکلات من مشکلات توام هست و همینطور برعکس پس من باید بهت چیزیو توضیح بدم
شغل من اون چیزی که فکر میکنی نیست یک سری نقشه ها و هک کردنی هست برای یک گروه که من واسشون انجام میدم و خب در کنار شرکت اونم منبع پول منه
Advertisement
تهیونگ با گیجی خاصی نگاش میکرد و جانگکوک متوجه شد تهیونگ یک کلمه از حرفاشم نفهمیده
+بیبی من خلافکارم
_چ..چی؟
_جانگکوک میفهمی چی میگی؟
_یعنی چی خلافکارم مگه شهر هرته؟
_میدونی اگر بگیرنت چی میشه؟بدون تو چیکار کنم؟
+بیبی نفس بکش من فقط نقشه مینویسم تحویل میدم نه توی باندشونم نه پلیس کاری با من قراره داشته باشه باشه؟
تهیونگ نفهمید ولی فقط متوجه شد برای جانگکوک خطری نداره
_خوبه همین که شوهرمو دستیگر نکنن واسم بسه
جانگکوک با پوزخند روی تهیونگ خم شد:پس به یه بوس بده ببینم
_چ..چی؟شوهرم؟
+اره شوهرت خودت گفتی من شوهرتم
تهیونگ با خجالت سرش رو توی گردن جانگکوک پنهان کرد و مشتی به سینه سفت جانگکوک زد
_سواستفاده گر
و با هم شروع کردن به خندیدن
+آها راستی به جیمین زنگ بزن نگرانت بود
_آهخخ سولمیت نازنینم
جانگکوک با ابرو های بالا رفته گوشیشو سمت تهیونگ گرفت تا با جیمین تماس ب قرار کنه
÷الو؟الو جانگکوک؟
_منم هیونگی
÷سلام بیبی بر خوبی عزیزم؟
_اره موچی من خوبم تو حالت خوبه؟
÷اره من خوبم چیشدی تو اخه؟
_هیچی نشد بابا به خاطر بچه اس
جیمین نا مطمعن اهانی گفت و تماسشون رو با یک خداحافظی طولانی قطع کردن
+که سلام بیبی بر خوبی عزیزم؟
_جانگکوک اون دو تا داره
+داشته باشه
و یکی از ابرو هاش رو بالا داد و به تهیونگ کمک کرد لباسی بیمارستانو با لباسای بیرونش عوض کنه
▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎
*هییییی یک روز پر کار دیگه
جین همونطور که کفش های آزمایشگاهش رو با کتوبی های الستار بیرونیش عوض میکرد از روزش غر میزد
°سلام اقای کیم ، کیم نامجون هستم
جین با صورت ترسیده به خاطر صدای یکهویی که اومد به نامجون نگاه میکرد
*سل..سلام جناب ... کمکی ازم ساختست؟
(اره بپر بغلش)
°آم خب راستش میخواستم بپرسم دستیار نمیخواین؟
*دستیار؟
°بله مثلا من
جین نگاهی به سرتا پای نامجون انداخت و زبونش بند اومد از شدت جدابیتش
*چ..چرا که نه اگر همچین پسری باشه کی جرعت رد کردنشو داره بیا تو از همین امروز استخدامی ولی الان میخوام برم آزمایشگاه تعطیله از منشی ساعتایی که باید بیای و روزاشو بگیر شمارتم بده بهش برام بفرسته جیگر
و براش بوس فرستاد و رفت و نامجون شکه رو همونجا کاشت
نامجون سرش رو چپ و راست کرد:الان برای من بوس فرستاد؟
°خب خوبه پلن A و خودش برداشت
بعد از کارایی که بهم گفته بود رفتم سمت جایی که فعلا مشغول به کار بودم
قیافه جانگکوک وقتی به تهیونگ گفت بیبی من خلافکارم😂😑
▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎
بلد از قرنی بالاخره من
پارتای اضافه رو پاک کردم دو کا از ویوهام پاک شد 💨💩
ولی اشکالی نداره دیگه شد
متن هم چک نشده هستش
این آهنگ فوق العاده اس حتما دانلود کنید و گوش بدید
لاو یو عال🤍
Advertisement
- In Serial53 Chapters
The Core: The Hive Daughter (Book 2 of 3)
Hi! Welcome back! This story continues from book 1. Here is the link to that if you haven't read it yet: https://www.royalroad.com/fiction/43381/the-core-the-first-guest-book-1-of-3 After witnessing the destruction of Magus the 2nd's Core, Kevin and his AI are on the way to pick up Meditati. Magus the 1st dreams of battle and enemies rising up against him. He will stop at nothing to relive the glory of war. The object his clone dug up from the star before it was devoured might hold the key to his dreams.The AI of the Tela plan in secret, trying to trap their first Guest into letting them go. An egg is found, a drunk driver puts a child in a coma, and the Arbiter observes Earth.
8 179 - In Serial23 Chapters
I'm a Veteran Adventurer in a World without Healing Magic.
It's a fantasy world just like any other, orcs, elves, monsters, adventurer's guilds... Just one catch, though: there's no such thing as healing magic. Get a nasty wound from the monster you're fighting? There's nothing to patch you up, not so much as a red potion or a cure light wounds spell! All you can rely on are mundane medical procedures to help you get back on your feet. And those don't come cheap! You can probably guess that injuries that in other worlds would be minor are rather costly in one where the priest class doesn't exist. What kind of dungeoneering community springs up in an atmosphere where a simple cut can mean lethal infection? How do dungeon crawlers find workarounds when conventional combat proves too dangerous? A veteran warrior who senses his time is near puts to pen a final record, a shocking tell-all about his adventuring career...
8 141 - In Serial12 Chapters
Rite of Souls
Ben recently graduated and is unsuccessful in the job hunt. In order to clear his head and perhaps find some solutions, he decides to volunteer as a supervisor at a religious summer camp. He quickly finds out he might be in over his head when he gets paired up with a pair of siblings, of which the brother openly rejects him for his lack of faith. Luckily, the sister is more understanding. As the group starts to prepare for the start of the camp, his body freezes and a notification pops up marking the start of the system. Follow Ben in this new world full of stats, beasts, and promises of power. My thanks to @Jack0fheart for the amazing cover art! [participant in the Royal Road Writathon challenge]
8 190 - In Serial239 Chapters
Anna Karenina
"Anna Karenina" is the tragedy of married aristocrat and socialite Anna Karenina and her affair with the affluent Count Vronsky. The story starts when she arrives in the midst of a family broken up by her brother's unbridled womanizing—something that prefigures her own later situation, though with less tolerance for her by others.
8 312 - In Serial60 Chapters
Social Anxiety Disorder
A book of my favourite poems and quotes about Social Anxiety.I do not own any of these and credits go to all the authors of the poems and quotes.
8 120 - In Serial36 Chapters
The Tiger's Omega - MxM
❤Cover by @TayTay_1996Kaleb has recently turned nineteen still anticipating the arrival of his mate. Much to his surprise the omega happens upon a giant sleeping male tiger in the woods. Zev, a twenty four year old marauding tiger was enjoying his life of solitude until a certain adorable omega stumbles into his perfect life of leisure.
8 139

