《sinner angel [KOOKV]》part 17
Advertisement
_جانگکوکی؟
همینطور که خیلی اروم اسم جانگکوک رو صدا میکرد به دری که جانگکوک بهش گفته بود حق نزدیک شدن بهش نداره رد میزد
+بله تهیونگ؟!..مگه بهت نگف...
تهیونگ وسط حرف جانگکوک پرید و گفت:اره گفتی گفتی ببخشید که اومدم ولی من امروز با جین هیونگ نوبت دارم
جانگکوک با اخم های توهم رفته دفتری رو که اصلا شبیه دفتر نبود رو بست و با همون اخم بلند شد و با قدم های محکم به تهیونگ نزدیک شد
+میتونستی وایسی بیام بیرون از این اتاق لعنتی مگه من بهت نگفتم وقتی میدونی که نباید بیای واسه چی میای اصلا من بهت گفتم درو باز کنی که درو باز کردی اصلا من شاید وسط سکس باشم تو باید درو باز کنی؟
تهیونگ قلبش شکسته بود و بغض گلوش رو اذیت میکرد ولی اجازه نداد بغضش برنده بشه
_ب..بله بب..ببخشید دیگه تک..تکرار نمیشه
+گمشو برو بیرون دیگم پاتو حق نداری بزاری اینجا
_چش..چشم
وقتی تهیونگ در اون اتاقو بست بغضش شکست و روی زمین افتاد و شروع کرد به گریه کردن
جانگکوک بعد بیرون رفتن ته از اتاق محکم وسایل رو از روی میز به پایین پرتاب کرد
.
.
.
.
.
جانگکوک بعد چند دقیقه اومد پایین و تهیونگ رو ندید
+تهیوووونگ
بلند داد زد تا هر جا هست صداشو بشنوه
با اینکه بلند صداش کرده بود کسی جواب نداد
ولی جانگکوک الان نمیتونست بهش رسیدگی کنه
تلفنش رو برداشت
+بیا اینجا همین حالا
*اوو سلام ددی میبینم یادی از ما کردی
+خفه شو کَتی فقط بیا اینجا
*چشم ددی عصبانی
جانگکوک بدون معطلی تلفن رو قطع کرد و روی مبل پرت کرد و دستاش رو روی سرش قرار داد و به موهاش چنگ زد
.
.
.
یک ربع بعد
صدای زنگ در اومد جانگکوک بلند شد و درو باز کرد و قیافه نحس کتی پیدا شد
کتی خواست لب جانگکوک رو ببوسه که کوک به سمت دیگه ای حرکت کرد تا توسط یه هرزه بوسیده نشه
Advertisement
+میدونی خوشم نمیاد هر کی هر کی بوسم کنه
*واا ددی من هر کی هر کیم؟من دوست دخترتم
+دهن کثیفتو ببند تو فقط یه هرزه ای من حتی میتونم بوی عطر مردونه ای که روی بدنته رو حس کنم قبل من با دوست پسرت بودی مگه نه؟
و پوزخند سردی به سمت کتی شلیک کرد
جانگکوک دست کتی رو کشید و بردش توی اتاق خودش
جانگکوک بدون معطلی کارش رو شروع کرد
(انتظار ندارین توی فن فیک کوکوی که گی عه اسمات جانگکوک و یه دخترو بنویسم؟)
Taehyung's pov
صدای ناله یک دختر میاد من مطمعنم
به سختی از روی تخت بلند شدم و صدا رو دنبال کردم ولی وقتی رسیدم به اتاق جانگکوک حس بد تمام وجودم رو فرا گرفت چند بار در زدم ولی کسی جواب نداد پس تصمیم گرفتم درو باز کنم ولی ای کاش نمیکردم
جانگکوک رو دیدم که دختری زیرشه و جانگکوک توی اون خودش رو حرکت میده
شوک زده بدون اینکه نفس بکشم یا پلک بزنم به صحنه جلوم نگاه کردم
یکم که گذشت و قشنگ متوجه شدم که چیشده
اشکام سرازیر شد و به سمت در خروجی دوییدم
تا جایی که توان داشتم میدوییدم اما وقتی خودم رو پیدا کردم که توی یک جاده خلوت بدون ماشین بودم
روی زمین افتادم و تازه متوجه هوای سرد شدم و من هیچ چیز به جز یک تیشرت خونگی تنم نبود و خیلی سردم بود
قلبم منجمد شده بود جوری که انگار باد مستقیم به قلبم هجوم میبره و اونو منجمدش میکنه
نوری رو دیدم که از دور داشت میومد بلند شدم و براش دست تکون دادم شاید میتونست ناجیم باشه
اما با پیاده شدن راننده ارزو میکردم زود تر بمیرم
لی اون اینجا عه
(اون اقای لی رو یادتونه دیگه همونه)
خواستم فرار کنم اما اون منو نگه داشت و پرتم کرد توی ماشینش
همین الان یکی منو دزدید
Advertisement
و با خودش خندید
Jungkook's pov
بعد از اینکه کتی رو فرستادم رفت به یونگی زنگ زدم
+سلان هیونگ من به اون قرصا نیاز دارم
×جئون جانگکوک لعنتی تو به اون قرصا نیاز داری به کدوم دلیل کوفتی
...
+هیونگ امروز روز سالگرد مرگ پدرمه
×اوه من متاسفم بابت طرز حرف زدنم
هر کی ندونه یونگی خیلی خوب میدونه اقای جئون چقدر برای جانگکوک با ارزشه
×باشه پسر الان میارم واست
+هیونگ
×بله
+تهیونگ
×تهیونگ چی؟
+تهیونگو شکستم و اون رفت هنوز برنگشته خیلی نگرانشم
×باشه پسر قوی باش پیداش میکنیم
جانگکوک خنده تلخی کرد و بدون خداحافظی تلفن رو قطع کرد
انچه خواهید خواند:
+لعنت بهت بهت گفتم پیداش کن و بکشش
+یعنی چی هر چی دنبالش گشتین پیداش نکردیم از زیر زمینم شده پیداش کنید اون حرومزاده عوضیو
+منتظر باش تهیونگ پیدات میکنم و تلافی همه کارایی که باهات کردمو پس میدم
▪︎.▪︎▪︎.▪︎▪︎.▪︎▪︎.▪︎▪︎.▪︎▪︎.▪︎▪︎.▪︎▪︎.▪︎▪︎.▪︎▪︎.
سلام به همگی میدونم چند تایی بیشتر شد ووت هارو میگم ولی دیگه به بزرگی خودتو ببخشین
اگر غلط داشت هم ببخشین دستم یکم درد میکنه نمیتونم مثل ادم بنویسم در اولین فرصت میام غلطاشو درست میکنم واستون
شرط ووت:28 تا
لاو یو عال💜
Advertisement
- In Serial11 Chapters
My hero academia: Purple Tiger
A modern day swordsman at 18 years old, the current successor to his dojo gets killed randomly and reincarnated in the world of my hero academia with 3 wishes. What waves will he make in this familiar world? Stay tuned! Cover image does not belong to me, message if you want removed btw I am typing in my phone since I have a shit laptop so don’t judge.
8 180 - In Serial18 Chapters
BREAKING POINT AWAKENING
After discovering his ability in the real world. He fought hard to protect someone resulting in his death. With the mix of regret and satisfaction. He has been reincarnated in another world that magic existed. Possessing the power of the goddesses themselves different from the magic of the world have. He faced countless hardships before meeting a Legendary weapon and conquering the ability he possessed. To protect those innocent people and his friends. Even that he can't kill anyone.
8 193 - In Serial6 Chapters
Rebirth Of A Serial Killer
A youth around the age of 16 is a normal teenager with hobbies like anyone else. Though, his hobby includes killing people and leaving White Roses on their bodies. After multiple killings, the news and the media decided to label him ‘White Rose’. Later, the police along with the government set out to capture White Rose. The police attempt to capture him multiple times but end up failing. Finally, White Rose turns himself in but is later shot on the way to jail by a victim's father. White Rose wakes up in a new world in someone else’s body. His new body is named Zuhn Sheng and he is being hunted by every large Mortal Sect in the region because of his powers. Follow Zuhn Sheng as he sets off on his journey to become stronger and explore his new profound powers, While sticking to his roots of being a skilled killer.
8 168 - In Serial16 Chapters
Pilgrim
Pilgrim We are all on our own journeys. Fame, fortune, or something more. Follow Sam Sander, a man who was tossed aside in a world that did not care. He seeks a higher calling, one that he may have found after having an encounter of the divine kind. Sam will use otherworldy powers to defend Lumen City. New friends, unreal enemies, and facing the past all await our hero on his pilgrimage.
8 147 - In Serial13 Chapters
Where is my head, Haro?!
Seth Francis Haro(Whyte Masuda Shig*), an ordinary boy, with ordinary behavior and an unusually beautiful girlfriend. The story takes place around the MC that wants to have a happy life making his father proud and finish with success the school where he goes with his beautiful girlfriend. One day when he is on the way to school something bad happens and everything takes a new form. He wakes up in another world where only talented people can use high tier magic and where many fantastic races are living alongside humans. *Shining P.S.This may not be for you if you get disgusted easily.
8 169 - In Serial32 Chapters
Door to Nowhere (On hold for a remake)
The Door to Nowhere is a Contemporary Fantasy novel about an Art Student named Daniel who finds himself drawn to the world of Nowhere a world both exotic yet strangely nostalgic. In his first trip to Nowhere, he narrowly escapes death and ends up back safe in his world, with the help of a fairy named Rosary. But he finds that something about this strange world calls to him and he goes back taking with him, Rosary and Emma. He goes there to try to take back the memories that are missing of this world, but his presence also attracts both friendly fairytale-like creatures and not so friendly malevolent monsters. Is the value of what he desires worth all that he could lose? (Note: R18+ This is the work of a very inexperienced author with a full-time job. Please expect an erratic release schedule.)
8 244