《sinner angel [KOOKV]》part9
Advertisement
خونه پدر مادر جانگکوک:
Jungkook's pov
واقعا دلم نمیخواست برم ولی مجبورم میفهمی مجبور
'FLASH BACK'
با شنیدن صدایه زنگ موبایلش بی حوصله رفت تا ببینه کیه وقتی چشمش به شماره برادرش افتاد سریع تماس رو وصل کرد
کوک:سلام هیونگ حالت چطوره؟
جونگیو:سلام دونگسنگم خوبم عامم جانگکوک راستش میدونم هیچ دلت نمیخاد مامانو ببینی اما گفتن امشب شام دعوتی و اینکه گفتن بدون جیمین بیای میدونم ظلمه ولی خب نمیشه رو حرفشون حرف بزنیم میدونی خودت که؟
کوک:باشه هیونگ خدافظ
و بدون مکث و منتظر موندن جواب خداحافظی تلفن رو قطع کرد و روی مبلی که رو به روش بود پرت کرد
کوک:لعنت به این شانس گند
'END OF FLASH BACK'
...
با قدم هایه محکم به طرف خونه پدر و مادرش که البته خودش اینطور راجبشون فکر نمیکنه(یعنی فکر نمیکنه پدر و مادرش باشن) حرکت کرد
بادیگارد ها با دیدن پسر کوچیک خانواده جئون سر تعظیم خم کردن و درو براش باز کردند جانگکوک هم بعد از بالا پایین کردن سرش وارد شد و برادرش رو دید که منتظر دم در براش دست تکون میده
تکخندی کرد و اون هم متقابل برایه برادرش دست تکون داد
با رسیدن به برادرش دو برادر هم رو بغل کردند و با هم به سمت جایی که باقی خانوادشون بودن هم قدم شدند
Jungkook's pov
با دیدن پدرم که بی حس نگام میکرد سر خم کردم و از روی ادب هر چند دلم نمیخواست سلام کردم و البته برایه مادرم هم هیچ تفاوتی نکرد
... بعد از شام ...
پدر کوک:تو قراره ازدواج کنی
پدرش بدون هیچ اماده کردن و خبر قبلی این رو توی صورت پسرش تف کرد
کوک:فکر کنم اشتباه شنیدم یکبار دیگه لطفا...!
پدر جی کی:هیچم اشتباه نشنیدی تو..قراره...ازدواج..کنی
واضح بود؟؟
جانگکوک با خشم بلند شد و گفت:از همون اولم که بعد 5 سال ازم میخواید باهاتون شام بخورم باید میفهمیدم برای زندگیه من دوبارهنقشه کشیدین
Advertisement
همه این هارو با خشم و با صدایه بلند توی صورت پدرش کوبوند و دوباره ادامه داد:اما کور خوندین جناب جئون بزرگ من به اندازه کافی بزرگ شدم و میتونم یک نفره برای امسال توهم تصمیم بگیرم پس به من نگو چه غلطی بکنم و چه غلطی نکنم
بعد از تمام شدن حرفش تنها صدایه سیلی که پدرش نثارش کرد به گوش میرسید
پدر جی کی:دیگه به هیچ وجه جرعت نکن با پدرت اینجوری حرف بزنی پسریه بی ادب
کوک:اوه چه جالب اونقدر که در حق نوچه هات خوبی کردی در حق من نکردی اونوقت میای دستتو رو من بلند میکنی و میگی پدرمی؟واقعا که نفرت انگیزی
بعد از گفتن حرفاش کتش رو گرفت و سمت هیونگش رفت:معذرت میخوام که شبت رو بهم زدم هیونگ لطفا هر موقع که وقت داشتی بیا به خونه من تا با هم شام بخوریم
و بعد هیونگش رو بغل کرد و سمت در رفت
کوک:و اینم بدونید اقایه جئون من گیم و یکیو دارم که عاشقشم پس لطفا دفعه دیگه برای خودتون برنامه ازدواج نچینید شب خوووش
و بعد سوار ماشینش شد و به سمت خونه خودش راه افتاد
وقتی رسید رمز درو زد و وارد خونه شد و تهیونگو دید که روی کاناپه مشکی رنگش خوابش برده
تنها جمله ای که بعد از دیدت لبایه غنچه شده تهیونگ به مغزش رسید فقط این بود
"اون خیلی کیوته"
تهیونگ رو براید استایل بغل کرد و به سمت اتاق خودش بردش و روی تختش گذاشت
اون قرار بود کل شبو کار کنه و قطعا خسته میشد پس چرا یه فرشته روی تختش نباشه تا باهاش خستگیشو رفع کنه
و شروع کرد به کار کردن و هر از چند گاهی نگاهش رو به چهره تهیونگ میکرد
++++++++++++++++++++++++++++++++++++
لاو یو عال💜
Advertisement
Kill Me With Desire
Harper Torres is an anxiety-ridden journalist from Bellevue, Washington. She's desperately in love with her best friend of 15 years, who doesn't believe her when she tells her that she's being stalked. After the cops toss her case to the side, Harper has to identify her stalker, alone. Will her detective journalism be enough to catch her stalker? Will her past come back to haunt her with irreversible consequences? Will she win the love of her best friend?
8 196Unkillable Will
The start of the end, a now man who wakes up to find he has been sleep for many years is thrown into a world he had only a glimpse of before, now it is his story to tell us how humanity is brought down to it's knees.And the tragic tale of what humanity will do to survive extinction, because we are no longer alone, and our enemies are more than we had predicted.
8 85The Legend Of Drog
A student at a top grade university and son of an elite family, Yun Xia had it all. Friends, health, lover–you name it. Everything was going splendidly until his twenty-first birthday, where a gift from the sky landed on his head...in the form of a lethal brick that ended up killing him. The next thing he knew, he woke up in the body of a small child named Drog in a world he had never seen before. This is the story of how a legend was born.
8 185King Trollex x oc
I have been obsessed with Trolls World Tour ever since it came out and I think the Techno Trolls have been underrepresented.
8 70[E U P H O R I A] ||MCYT Smutshots||
->>> Requests? --- CLOSED![ Cover is a current WIP ]---> A sinful book for all of you sinful simps. !!Will contain smut/sex and explicit content. Viewer discretion is advised.!!
8 121Missing Files {Tommyinnit X Fem!Reader}
As a fan of the Dream SMP, you usually keep up to date with all of your favourite content creators. So, when you saw that the very popular Minecraft Youtuber Dream had announced a little competition over on Twitter, you were hyped! The competition was simple: whoever was the first to kill Dream in a pvp match gets temporary access into the Dream SMP! After winning and coming to some certain terms with the green blob man, you start your lore and end up catching the eyes-- and interest. Of the one and only; Tommyinnit.Ẁ̷̧̥̲̙̺͍̉́̍̒̕ͅh̸̫̍̇y̶̢̤̪͉̝̮͉̪̭̹͌ ̶͎̯̔̃̄͐́̑̐͛͝d̵̨̡̛̼͕̼͙̜͈̎̔̂̈́̉͘̚ï̵̧̙̺͍̞͕̭̙͉̤̔̆͊̏̔̿̾͆d̸̛͈̜̹͚͍̉͗̉́͋́̍̑͝ ̸͚͌į̴̩̳̜̭̼̦̳̎̃̔t̸̡͙̫̙́̆͋͌̈̋̊̆ ̵̘̯̬̪̯͖͎̫̌̓͑͛̚h̸̡͕̱̦̦̹̣̱̐̈́͒́̀͋͝a̷̼͔̭͌v̵̞̼͍̫̂͋̑̾͂̓̾̕e̷̪̎̈́̈́͆͝ ̶̧̬̱͙̝̻͊̐̀̐͛̽͘͘ẗ̴̡̝͓͉̪̱̯̺́̏͑̓̇́̑̌͝͝ͅớ̶̬̠̭̤͍̿̌̋͗͘͝ ̶̧̨̦̜͍̫̼̣̣̽̾̋̂ẹ̶̞̌̌͑̊͊̈́̀͐̕ń̶̨̢̢̞͖͍̤̭̭͉ḍ̷̱̘͖͓̣͙͎̓ ̶̡̗̥̱̻̬͂̏̉l̶̦͑͋̕į̷͈̞̣̹̜̗͍̍͂̾̍͒̔͗͒͌͜k̶̢͉̼̱̰͕̮͛͌̚ͅę̸̳͙̱̭͙̃͜͝ ̶̭̹̳̗̻͂͑͌͆͒̿͒̉̋͋ͅt̶̢̼̝̯̄̈́͑̉͑̚ḩ̶̮͔̣̹̩̬̞̲̀̓̌̇̓̑̚ị̷̤͓̞̼͙͔̩̣̱͗s̶̨̧̛̩̹͖̞͕̹̬̻̉͑?̸̼͙́̓̈́͝!! A Tommyinnit X Female Reader Fanfiction !!!!Disclaimer!!Some canon lore might be edited, so-- don't question it. I don't know much about what's going on in the SMP lately, but I did try to do my research. :pAuthor's Notes: * Reader is FEMALE* Lore story is during Tommy's exile* Angst? (blood warning)* No smut (big man may almost be legal, but it's still a nono in this minecraft christian household.)
8 173