《before I die......》خانم پارک
Advertisement
(کوک)
با زنگ خوردن گوشی بهش نگاه کردم اینکه
گوشیه من نبود به دور برم نگاه کردم با دیدن
گوشی جیمین متوجه شدم با خودش نبردتش
ی نگاه به اسم کسی که زنگ زده کردم اوما!!
خانم پارک جواب دادم تا خواستم چیزی بگم
صدای گریون خانم پارک از پشت تلفن
خونه رو پر کرد
_جیمین پسرم معذرت می خوام معذرت می خوام
که قلب پاکت شکستم متاسفم که نتونستم مادر
خوبی برات باشم معذرت می خوام جوجه کوچولوی
من ماما معذرت می خواد متاسفه قلب کوچولوت
له کرده
بغضم هر لحظه سنگین تر میشد خانم پارک
چش شده بود چرا گریه میکرد
_چیم چیم کوچولو ی ماما ماما زنگ زد تا
آخرین روز زندگیش با تو حرف بزنه ولی انگار
که نمیخوای با ماما حرف بزنی چیمی کوچولوم
فقط بدون ماما خیلی خیلی دوستت داره :)
و گوشی قطع شد چی خانم پارک داره کجا
میره داره چه اتفاقی میوفته سریع باز شمارو
خاموش بود خاموش بود سریع کلید ماشینم
برداشتم و سریع همین جوری که میرفتم پایین
به هوسوک هیونگ زنگ زدم
+الو هیونگ
#جونگ کوکی کجایی
+هیونگ سریع با جیمین راه بیوفتید
خونه خانم پارک
#چرا کوک ؟؟؟؟
( هوسوک)
به جیمین به هر لحظه امکان داشت از حال
بره نگاه کردم خدایا این چه اتفاقی بود افتاد
رو به جین گفتم
+جین هیونگ سریع تر برو لطفا
@کجا میریم من ببرین پیش ماما
من ببرین پیش ماماااااا من جایی
نمیاممم ایییییی
دستش محکم رو شکمش فشار داد سریع
بغلش کردم
+جیمین حالت خوب نیست باید
بریم بیمارستان میفهمی یا نه
@نههه نمیفهمم من ببرین پیش
ماماااااا من اون میخوام من ماما
رو میخوامممم ایییی اهههههه
با تعجب به خیسی قرمزی که زیر
پامون جاری شده بود نگاه میکردم به
گریه افتاده بودم داد کشیدم
+ جییینننن سریععععع باششش بچه از
دست رفت
@نههه ایییییی بچم چیزیش نیست
Advertisement
نه چیزیش نیست مگ نه هوسوک هیونگ
بچم چیزیششش نیستتتت اههههه
سرش اروم ناز میکردم و با گریه میگفتم
+ نه چیزیش نیست تو فقط اروم باش چیم
اروم باش
رسیدیم بیمارستان جیمین دیگه کلا بیهوش
شده رو برانکارد نهاده بودنش و سریع
میبردنش به بخش مراقبت های ویژه
نیم ساعت فاکی جیمین تو اون اتاق بود و
کسی نمیومد خبر بده چند دقیقه گذشت
دکتر امد بیرون و رو به ما گفت
&شانس با بچه یار بوده وگرنه سقط
میشد من به آقای جئون تذکر دادم ولی
انگار فراموش کردن
+راستش ی اتفاقی برای مادر همسرشون
افتاده بود فقط سریع خبر دادن ما باید
حواسمون میبود
سرش و تکون داد و رفت گوشیم روشن
کردم و به کوک زنگ زدم
(کوک)
وضعیت خانم پارک خوب نبود دیر
رسیده بودم آه چرا هیونگ ها و جیمین
نیومدن به شدت نگران بودم نکنه اتفاقی
افتاده باشه که هوسوک هیونگ بهم
زنگ زد
+الو هیونگ شما کجایید چرا خونه
خانم پارک نبودید
# ببخشید به تو دیر خبر دادیم ما
بیمارستانیم حال جیمین تو راه
بد شد خونریزی داشت فقط
رفتیم سمت بیمارستان
+چ..... چی جیمین خوبه ب...بچه چی
اونم خوبه؟؟
# آره آره هم جیمین هم اون کوچولو
خوبن
+هیونگ دارم میام پیشتون جهیون
جای من پیش خانم پارکه
# باشه منتظرم
گوشیم خاموش کردم و راه افتادم سمت
ماشین و سوار شدم رفتم سمت بیمارستانی
که هیونگ لوکیشنش فرستاده بود
(جیمین)
اروم چشمام باز کردم به محیط دور و برم
ی نگاه انداختم تو بیمارستان بودم آه آرومی
کشیدم هوسوک هیونگ سریع امد بالا ی سرم
#خوبی تو ما رو کشتی که
+هیونگ بچه بچه خوبه ؟؟؟
#شانس آوردی وگرنه میمرد
نفس راحتی کشیدم و با بغض گفتم
+هیونگ ماما ماما خوبه ؟؟؟
#وضعیتش از کوک نپرسیدم الان داره
میاد اینجا خودت بپرس
سرم تکون دادم و منتظر شدم تا کوک بیاد .
در اتاق باز شد و کوک اروم امد تو وقتی امد
سریع کنارم نشست و فک کرد خوابم تا نیم ساعت
داشت نگاهم میکرد با حالت ناله طوری گفتم
+یااا نیم ساعته داری نگاهم میکنی برای چی
_شاید چون خوشگلی
خندیدم یکم جدی شدم و بهش گفتم
+ماما اون خوبه
_بد نیست خوبم نیست دیر رسیدم
+ چ...چجوری فهمیدی؟؟؟
_بهم زنگ زد البته به تو
+چی گفت
_اینکه متاسفم برای اینکه قلبت رو شکونده
ازت میخواست ببخشیش حرفاش خیلی
خیلی عجیب بود
______________________________________
پارت جدید امیدوارم که نهایت لذت رو ازش ببرید 😺❤
Advertisement
- In Serial50 Chapters
Revenge of Mages Book 1: The Staff of Runetizo
Mensal learns of his newfound abilities, bonds with a dragon, and finds a master of magic who was thought to be dead. He makes friends and enemies in the world of magic, and seeks to understand his powers further. Assassins come after him, after his power is exposed. What will he do in this new world that he's discovered? Cover art: Jamie Wang Edited version now out on amazon kindle: https://www.royalroad.com/amazon/B0B2NTRR9L
8 128 - In Serial31 Chapters
Waifu Wars
In a world where waifus exist, one young boy and his waifu, Trash-Chan, will compete to get to the top of the Waifu Wars.
8 147 - In Serial56 Chapters
Lucy Wickshire
Lucy Wickshire is the name dubbed the most feared child in the world of Thriergor. After her mother was murdered, Lucy was awakened to the fact that the fear of her bloodline has led many to act on their fear while forgetting why they fear. But those of the Thraine bloodline have held a position of not moving unless provoked. Through the passing of time, many may have feared but have forgotten why. They will soon no more. You are about to read the accounts of Lucy Torgenn of Wickshire and the millions of bodies burned as a backdrop to her rage...
8 192 - In Serial19 Chapters
I don't say strange things
Хосок всегда утверждает, что он женат на работе и ему никто не нужен, но друзья считают иначе. Хосок - гениальный кардиохирург и вполне доволен жизнью, но это пока он не знает о масштабах пиздеца в лице Кан Сыльги.История о том, как Юнги продолжает писать педагогическую поэму под руководством чутких друзей-педагогов, Чонын учится новым методам пикапа, друзья-сводники охуевают в геометрической прогрессии, а Хосок заебался.
8 95 - In Serial61 Chapters
The ThickGirl and The Badboy
"Well, well, well. Who do we got here?" An annoying voice mocked me.I clenched my teeth and faced him with a glare, while his eyes raked my whole body. Again. He stopped in my thighs, his eyes widening a little.I couldn't help but pity myself. Surely he's never seen legs like mine, with his sex crimes he's probably used to seeing long, thin, sexy legs, while mine are short, strong, but stubby. "What do you want?" I snarled. His eyes came back to mine, and he smirked."Chill ThunderThighs."I gave him a mean look, is he seriously insulting me right now ? ☆☆☆☆ Disclaimer:I'm still editing the first few chapters but i promise you it gets better:)
8 195 - In Serial60 Chapters
Submissive Alpha
(RE UPLOADED) Book 1: The Submissive Series Xander is the Alpha of the Crimson Moon Pack, the most powerful Pack in the supernatural world. He is a strong and powerful Alpha. One who's feared by many and highly respected by more. But when Xander is welcoming new members into his Pack he gets an unexpected surprise.Years after his 18th birthday Xander finally comes face to face with his second half, his mate.But it's not just one mate that's come to shake up his world, because Xander gets blessed with two mates.......twins.What happens when Xander's dominance is challenged, will he be able to adapt to a new life being submissive?------*Deleted at 88kThis story contains:- MxMxM romance- kinks (daddy kink, bdsm relationship, domxsub relationship)- werewolf/vampire relationship- lgbt themes*If this story isn't your thing then don't read it.------Best ranking:#1 dominance (28/05/2022)#1 fluffandsmut (14/11/2022)
8 167

