《changes》part 3
Advertisement
Artist page : kayrin_art
_____________________________________________
تهیونگ با صدایی بغص دار جواب جونگکوکی که خیلی قضیه رو عادی میدونست رو داد : کوک .... بیبی خب میدونی چقدر هیت هات زیاد میشه ؟ من میدونم همه ی نظر ها رو میخونی کوک . تو هنوز یاد نگرفتی به اون ادم ها اهمیت ندی ... اسیب میبینی
جونگکوک کمی مکث کرد
- ...... ته بهت قول میدم تا وقتی تو هستی دیگه هیچ چیز مهم نیست . قول میدم انقدر غرق کهکشان توی چشماتم که سیاهی روح ادم های ظالم رو نمیبینم
تهیونگ کوک رو بغل کرد چشماش رو بست و موهاش رو بو کرد
+ قول میدی ؟
- قول میدم . قول میدم ته
تهیونگ بوی ارامش بخش جونگکوک رو وارد ریه هاش کرد و بعد از بغلش بیرون اومد
+ پس کنسل کنم قرار با خانم لی رو ؟
کوک اَبروش رو بالا انداخت
خانم لی کیه ؟
+ همونی که قرار بود تتو ت رو پاک کنه
- اسمش رو برای چی میدونی تو ؟
تهیونگ یکدفعه زد زیر خنده با حالت مستطیلی لبش کوک رو خیره به خودش کرد
- ته از کی میتونی انقدر قشنگ بخندی
ته هم به کوک خیره شد
+ از روزی که تو رو دیدم
جو قشنگی بود تا قبل اینکه کوک موضکع بحث قبلی رو یادش بیاد
- هی هی نپیچونا ! گفتم اسم این زنه رو از کجا میدونی ؟
+ وات د فاک کوک خب تو اکانتش نوشته بود عه
- اهاااا هه هه راست میگی
+ بله .... وایسا برم کنسل کنم کنسل کنم
- نه نه ... ته
با حرف یهویی کوک ، تهیونگ چشماش گرد شد
+ چرا چیشده ؟
- مدلی که حرف میزدی ... حس میکنم واقعا این منِ جدید رو دوست نداری . ته اگر اینطوره فقط بگو من حاضرم جوری که تو میخوای.....
حرفش با حس کردن لبای تهیونگ روز لبای خودش قطع شد . تعجب کرده بود و چشماش گرد شده بود اما دست تهیونگ روی چشماش قرار گرفت و اونا رو بست .
Advertisement
با کم اورون نفس از هم جدا شدن و با چشمای خمار به هم زل زدن .
+ از جمله بندیت خوشم نیومد ! تو کوکی منی بیبی منی ... همه جوره دوستت دارم . حرفام بخاطر خودت بود و یه کلمش هم راست نبود . فقط فراموشش کن بیبی . مهم اینکه که من الان خیلی گشنمه
- خیلی دوستت دارم ته ..... خب غذا چی سفارش بدم ؟
+منم دوستت... هوممم .... من که غذا دارم چرا سفارش بدم ؟
یهو کوک رو روی مبل خوابوند و روش خیمه زد
+ بیبی بوی نظرت درباره یه شب هات با " تهیونگی هیونگی هیونگ " چیه ؟
کوک به چشمای خمار ته زل زد
- اوممم ... هر چی هیونگ بخواد
بعد گفتن حرفش لباشو روی لبای تهیونگ کوبید . طولی نکشید که تهیونگ کنترل بوسه رو دست گرفت .
مثل اینکه هیچ چیز نمیتونست مثل اون دو عشقشون رو کنترل کنه
_____________________________________________
👋👋👋👋
اینم پارت اخر این مینی فیک ❤🌹👋
Advertisement
- In Serial143 Chapters
The Hidden Myth Of Ji Dara
Firstly, I upload chapters at an astonishing frequency of about 7 – 14 Chapters weekly before going premium and 14 – 21 Chapters Weekly after going premium…
8 454 - In Serial34 Chapters
The Moonlight Sorcerer
A normal highscool boy got teleported to another world. Not just him, but entire students in the school. All because of 'her'? Follow his journey to find his way back while discovering his true 'identity'
8 149 - In Serial26 Chapters
The Bookstore
Izuku Midoriya was in an accident in middle school that made him go deaf. He gave up on his hopes of becoming a hero and ended up moving schools. 6 years later he meets Eijirou Kirishima when he was working at a bookstore to make extra cash. One thing leads to another and he ended up meeting his old childhood friend/bully, Katsuki Bakugou again. Katsuki regrets everything that he did in middle school and tries to makes it up for Izuku. What will happen when Katsuki realizes that the old feelings he had for Izuku where still there? I don't own the characters just the plot.there's no smut.Read the fucking tags :)Updates once a week (Keyword probably)
8 104 - In Serial19 Chapters
The New Mechanic (Gerard X Reader)
Working in a male orientated environment has always been dull....until a new trainee mechanic steps through the door⚠️ Contains Fluff/Smut ( because I can 😉)🥇1 = category "GerardwayxReader"
8 107 - In Serial42 Chapters
BRUINS
Welcome to the most dangerous trilogy of women's soccer. (1/3)
8 139 - In Serial27 Chapters
Part II
𝚆𝚑𝚘 𝚠𝚊𝚗𝚝𝚜 𝚝𝚑𝚊𝚝 𝚙𝚎𝚛𝚏𝚎𝚌𝚝 𝚕𝚘𝚟𝚎 𝚜𝚝𝚘𝚛𝚢 𝚊𝚗𝚢𝚠𝚊𝚢...𝚊𝚗𝚢𝚠𝚊𝚢...𝚌𝚕𝚒𝚌𝚑𝚎, 𝚌𝚕𝚒𝚌𝚑𝚎, 𝚌𝚑𝚒𝚌𝚑𝚎
8 190

