《⛓ only a servant ⛓》⛓part 14⛓
Advertisement
عصبی و کلافه روی کاناپه نشست .
دوهفته از رفتن تهیونگ و هانیول می گذشت و جانگکوک هنوز ازشون خبری نداشت .
به گذشته ها فکر کرد .
زمان هایی که تهیونگش بود ، ولی جانگکوک اون رو نمی دید .
به این فکر کرد که چرا پیش خانواده ی واقعیش نبوده؟
چرا وقتی پسرش اولین کلمه رو گفت پیشش نبود .... یا وقتی اولین قدم هاش رو برداشت پیشش نبود تا دستاش رو بگیره .
چرا اون روزی که رزا خونه ی تهیونگ رفته بود ، پیشش نبود تا دستاش رو بگیره و بهش بگه چیزی نیست .
حالا که فکر می کرد ...... اون هیچ جا نبود ...... اون هیچ جای زندگی پسرش و تهیونگ جا نداشت .
حالا که تهیونگ رفته بود می تونست نبودش رو حس کنه .
به آشپزخونه نگاه کرد .
به یاد وقتی افتاد که تهیونگ رو واسته اولین بار دیده بود .
اونموقع ها تهیونگ یه پسر بچه لاغر و کوچولو با شلوار جین روشن و تیشرت قرمز بود .
تهیونگ قدیم قشنگترین لبخند های دنیا رو داشت .
از وقتی تهیونگ رفته کسی به کارش کاری نداره .
پدرش جواب سوال هاش رو نمیده .... یونگی باهاش حرف نمیزنه و جیمین حتی یه نگاه کوچیک هم بهش نمیندازه .
زندگی کردن بدون تهیونگ براش سخت بود .
خیلی سخت .
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
یک سال بعد :
و می رسیم به آخرین خبر امشب
کیم تهیونگ که به تازگی مشهور ترین نقاش جوان دنیا شده بزرگترین گالری نقاشی خود را در پاریس راه اندازی کرد .
طبق آخرین اخباری که از جناب کیم به دستمون رسیده ایشان درحال حاضر در هتل ** درپاریس مستقر هستن .
پارک میرا - فرانسه
جیهوپ تلوزیون هتل رو خاموش کرد و گفت :
" واه پسرررررر ......... خبر نمایشگاه جدیدت کل تلوزیون رو ترکونده "
تهیونگ نگاهی به جیهوپ کرد و لبخندی زد :
" پس چی فک کردی؟؟؟؟ بهت گفتم یه روزی بزرگترین نقاش دنیا میشم حالا بیا ....... اینم نتیجش "
هانیول همونطور که با پاهای کوچولوش دنبال خرگوش کوچولوش میدوید داد زد :
Advertisement
" هویج "
هوسئوک نگاهی به تهیونگ کرد و گفت :
" فردا نمایشگاهت برگزار میشه ...... می خوای هانیول رو چی کار کنی ؟ "
تهیونگ بی فکر گفت :
" پیش تو میذارمش "
هوسئوک شوکه نگاهی کرد و گفت :
" پیش من ؟ "
تهیونگ قیافه حق به جانبی به خودش گرفت و گفت :
" پس پیش کی ؟ اگه میخواستی از هانیول نگه داری نکنی برا چی دنبال من راه افتادی اومدی پاریس ؟ "
هوسئوک دستاش رو به نشانه تسلیم بالا آورد و گفت :
" باشه بابا باشه حالا نمی خواد منو درسته قورت بدی "
تهیونگ خوبه ای گفت و راهش رو به سمت آشپزخونه کج کرد .
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
با شنیدن صدای اخبار از اتاق خواب بیرون اومد .
با دیدن صفحه تلوزیون حوله ای که داشت موهاش رو باهاش خشک میکرد از دستش افتاد .
اون تهیونگش بود . تهیونگ خودش بود که بعد از یک سال بی خبری بالاخره تونسته بود ببینتش .
با عجله به سمت گوشیش هجوم برد و تمام پرواز های پاریس برای فردا رو چک کرد و در آخر یک بلیط رزرو کرد .
همونجور که گوشیش رو کنار میگذاشت روی مبل دراز کشید و به این یکسالی که گذشت فک کرد .
دوماه بعد از اینکه تهیونگ رفت ، جانگکوک از رزا جدا شد و خودش و لیسا رو از خونش بیرون کرده بود .
حالا خودش به تنهایی زندگی می کرد .
توی 10 ماهی که تنها بود فقط درحال گشتن برآیید کردن تهیونگ بود .
و امروز بالاخره تونست پیداش کنه . می خواست زندگی جدیدی رو با تهیونگ و پسرش شروع کنه . می خواست برای خانواده جدیدش تلاش کنه .
امیدوار بود ایندفعه موفق شه .
همونجور که درحال فکر کردن بود چشماش روی هم رفتن و به اون روز پایان دادن .
♡
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
سلام کلوچه ها
حالتون چطوره
میدونم خیلییییییی دیر شده
واقعا نمی دونم به چه زبونی باید ازتون عذر خواهی کنم
انگار که مغزم قفل کرده
با بدبختی میتونم چیزایی که بهش فکر میکنم رو بنویسم
نمی دونم چرا اینجوری شدم و نمیدونم هم چقدر طول میکشه تا اوکی بشم اما مطمئنم فقط بخاطر این یه ماه و نیمی بود که آپ نکرده بودم
من بزای شادی کلوچه هام همه کار میکنم
شرط
ووت :130
کامنت : 60
یه کلوچه ای ازم خواسته بود تا از هانیول عکس بزارم
اینم از هانیولی خوشگلمونننننننننن
بای بای
Advertisement
Swimming Pools
Ada, a young and very bored woman, decides to break all of the rules set by her guardian, in exchange for one day of freedom and fun with her new found friends. But what starts out as a harmless little road trip quickly takes a turn for the worst when a terrifying incident ends up accidentally uncovering a terrible secret that had been kept from Ada her whole life. What will she do with this new found knowledge? Will she accept the hard truth, even if it comes with great pain? Or will she succumb to blissful ignorance, even if means letting go of new, treasured memories? Woe is the lost soul,drawn to the seayet too afraid to brave its storms. Woe is the lost soul,that finds comfort in these shallow watersand swimming pools.
8 172Levitation ME By Travis Willier
A civilization on a planet starts to discover it's past Loriane gray head archeologist leading a team of researchers some hired guns and AI to study ancient ruins of a lost civilizations past.
8 190His Royal Ballerina. (completed)
A magical tale between a ballerina who comes across a prince who can't feel pain. she gets involved in a dangerous quest which will change an ordinary ballerina's life.will she get back what was lost? or lose herself in this enchanting story of a prince and his royal ballerina. Read the Review done by@angellover36 http://read-a-holic-reviews.blogspot.com/2012/08/review-his-royal-ballerina-by-sanayakant.html
8 159Affection || Lee Know
26-year-old Annie Wang, school teacher to 7-year-old Lee Dami, falls for her student's father, 28-year-old Lee Minho.TR: Speaks of Domestic Abuse, Pedestrian AccidentStarted: 18.09.18Completed: 30.09.18
8 82•°From Peer to Professor°• Severus Snape x Reader
(Y/N) had been friends with Severus for about 4 years when he graduated from Hogwarts. She continued her studies, but always thought of Severus once in a while. In her 7th Year however, she found a trace of Severus' whereabouts...
8 202DEVIL IN ME ▹ supernatural[1]
DEVIL IN ME| "human's make mistakes all the time, but the good ones don't run away from their problems, they deal with them". [SUPERNATURAL SEASON 13][DISCLAIMER; I do not own supernatural or anything from the show, all rights go to the creators and owners of everything. I only own my OC and nothing else]
8 153912