《chaotic (Persian translation)》chapter 19
Advertisement
در هتل مثل صدای تفنگی که افسار دونده های بی قرار رو آزاد میکنه پشت سر ما بسته شد . استرس و ترسمون مثل یه الکتریسیته ترساننده کل بدنمون رو گرفت. ولی ما برای مدال یا طلا نمیدوییدیم ؛ ما فقط تلاش میکردیم که از اون جهنم دور بشیم.
هوای خشکی که کشیدم سخت بود و به ترسم اضافه کرد . وقتی از اونجا دور شدیم. رز فکر های منو گفت.
"اون چه کوفتی بود؟" آروم حرفی میزد اما تن متعجبش شبیه دادش کرد.
من فقط سرمو تکون دادم و دندون هام رو رو هم فشردم. خیلی عصبانی بودم." خاله اش بود. خاله لعنتیش بود. این باید یه شوخی مزخرف باشه." میخواستم داد بزنم اما صدام زمزمه موند." خدا لعنتت کنه"
"تو فکر میکنی داشت با خانم هلمن حرف میزد؟با تلفن؟" رز پرسید.
"میتونم تضمین کنم." سعی کردم تعجبم رو رها کنم و به گفت و گو فکر کنم. داشت درباره جیمز حرف میزد و من درباره این مطمئن بودم. اون تیمارستان، خلافکار های وحشتناکی که اون (جیمز) رو کشتن، درباره چه کس دیگه ای میتونه صحبت کنه؟
و این قسمت خطرناکش نبود. قسمت بدش اونجا بود که اون داشت با خانم هلمن صحبت میکرد. ما مایل ها و مایل ها دور شدیم و فرار کردیم . مراقب و محتاط بودیم. من فکر کردم ما از دستش خلاص شدیم حتی برای یه مدت کوتاه.
اما معلومه ویکندل هنوز دنبال ماست . اون رئیس هنوز تو اون اتاقه. شاید فیزیکی اونجا نباشه ولی اونجاست به هر حال. اگر رز یا من یک کلمه گفته بودیم ، اگر اون زن متوجه حضور ما میشد ، کارمون تموم بود. و به زودی ما سرتیتر های بیشتری میسازیم . اونا به زودی میفهمن که من و رز نمردیم و عکسامون همه جا پخش میشه. و اون زن ما رو خواهد شناخت . و بعد اونا یک قدم به زندانی کردن ما نزدیک تر میشن. خدا لعنتت کنه.
Advertisement
ROSE'S POV
چهره هری در هم بود، فکر های اذیت کننده تو ذهنش میدوییدن. و من میدونستم درباره چی آن. ذهن منم با همون ایده های مایه تاسف مشغول بودن. ما مدتی پیش با خاله مردی که کشتیم روبه رو شدیم و اون حتی اینو نمیدونست. فکرش ترسناک بود و حتی ترسناک تر بود وقتی تصور میکردم که در آینده نزدیک اون ما رو خواهد شناخت و یه راست میره پیش خانم هلمن .
هردو مون ساکت بودیم همینطور که در پیاده روی یه شهر به نظر شلوغ تر راه میرفتیم. شاید این فقط ذهن پارانویی من بود یا شاید ما داشتیم به مرکز شهر میرسیدیم . اما شهر به نظر میومد شلوغ تر شده. همونطور که راه میرفتیم ساختمان ها نمایان میشدن، هزاران نفر خارج و داخل اونها میشدن. مرد ها سر کار میرفتن و یه مادر با دو تا بچش بود.
جایی که دیروز ما جز تعداد کمی آدم کسی رو اونجا ندیدیم ، امروز انگار همه شهر تصمیم گرفته بودن بیرون برن.
هیچ جنگل یا راه فراری نبود، فقط ساختمان ها در پیاده رو.قسمت شهری شده شهر پر از کار بود، مردم عادی با زندگی های عادی. من فقط امیدوار بودم برای هیچ کدوم از اونا ما آشنا نباشیم.
هر کسی که ماشین کنار پیادهرو پارک میکرد، هر کسی که در بوتیک رو باز میکرد، پسری که اون گوشه روزنامه میفروخت،چشم هایی داشتن که انگار رو من و هری بیشتر میموندن.انگار که به ما مشکوک بودن، مهم نبود هر چه قدر مبهم یا زیرکانه.
ولی من این فکر را رد کردم. منم طولانی نگاش میکردم اگر کسی چیز خیلی متفاوتی میپوشید یا حالت چهره جالبی داشت. ولی این به این معنی نیست که من فکر میکردم اونا فراری ان.
مثل پسر روزنامه فروش . بی شک اون پسر معصومی بود ولی توجهم رو جلب کرد. یه چیزی درباره چیزی که گفت. مشخص نبود با صدای شلوغی قاطی بود. ولی من تونستم بفهممش.
Advertisement
"مهم،مهم! یک زن دیشب همینجا در اشبری کشته شد . همه چیز رو دربارش بخونین."
بهش بیشتر از حالت عادی نگاه کردم. چیزی درباره اون خبر، اون کارمندی که به خانم هلمن زنگ زد و خوابم ،یه ابر کامل از ترس ساخت. یه وزنی رو رو خودم احساس کردم، همشون بهم حس بدی میدادن. مشخصا این قاتل به ما ربطی نداشت و من با اون خبرا شوکه نشدم؛ اونا فقط به حس بدم اضافه کردن و باعث شدن بخوام از این شهر برم.
○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○
سلاممممم
پارت بعد زود میاد💕
Advertisement
Return To The Past: I Won't Choose Humility This Time!
In her previous life, as Yun Xi laid in d for the terminally ill, she was heartlessly informed by her famous painter husband, "Yun Xi, let's divorce. Back then, if you hadn't posed as your sister and took her place, did you think I would marry you? The person who saved me was clearly your sister." Yun Xi was dumbstruck. It was actually her who saved Mo Ran! She struggled to look at her sister, Yun Lian, trying to obtain verification from her. Yet, what she saw made her heart sink into her stomach. Yun Lian lowered her gaze to conceal the emotion in her eyes as she said, "Sister, I'm sorry. My Brother-in-law and I truly love each other. I've been hiding this truth for so long now, and I can't hide it any longer.Yun Xi and Yun Lian are twins, but because Yun Xi was always better in terms of studies and had a better husband, both society and their parents preferred Yun Xi. Yun Xi suddenly felt her world spin, and the past flashed through her mind. Her sister had always asked her about how she saved Mo Ran in detail and constantly sowed discord in between her and Mo Ran. Yun Xi used to dote on Yun Lian, giving her most of her opportunities, including the chance to go to school. Now that she was given another chance at life, Yun Xi swore to take back what was hers.Whatever she was owed and whatever that was taken from her, she would start from this high school admission opportunity! As for her ex-husband,. Yun Xi decided to let Yun Lan have him. However, the new Yun Xi, who had become aloof instead of her old humble self, was further loved by the world.Disclaimer: The content of the story is not mine. They are uploaded here, not for any bad purposes but for entertainment only. I did not write nor translate this story, all credit to the author and translator
8 81UnDying
This book comes after the book UnFading, so if you haven't read that, I suggest doing that before reading this. You can find it by going to my profile and looking at my list of published works. ___________________________________Gaara accidental cursed Naruto to the same thing he has been suffering for centuries. Now, due misunderstood feelings, and curse difficulties, Gaara and Naruto are more apart than ever. Will the two cursed souls find a way to bridge this gap or will their simple misunderstanding keep them apart for, well, forever?
8 137Lockwood & Co. Missing Love
It's a few days after Lucy had died and Lockwood finds out the truth about her feelings... A fanfiction on Lockwood & Co. from different point of views.
8 190How to date a Yandere [Ayano Aishi x Reader]
Hi, my name is Y/N Y/L/N. If you're reading this, means that I'm still alive and survived from the hands of my Yandere girlfriend. This book contains tips and information of how to date a Yandere and if you have one then I assure you, this book is recommended for you.Date Published: 8/5/2019Date Finished: 9/3/2020Warning: Futanari you.
8 139Winter season (Bucky Barnes x reader) PAUSADA
-Apártate- Pronuncio con una voz dominante, ronca y profunda sin apartar la vista de mi, haciendo que saltara una chispa que recorriera mi cuerpo. "Yo te había visto antes" repetía mil veces en mi cabeza.Fue esa palabra la que desencadeno una serie de eventos que hizo que entrelazaran sus destinos, él un soldado de HYDRA y ella la hija de un ex científico de dicha institución.¿Podrá _____________ (T/N) descubrir la verdad acerca de lo que le rodea?¿Y que sucederá cuando HYDRA descubra su existencia?Todos los personajes de Marvel obviamente no me pertenecenAgradezco muchísimo que se tomen el tiempo de leer esta gran historia.
8 51Tanner's Trouble (Kingston Series #1) ✔️
Kingston Series #1 THE FIRST BOOK OF THE KINGSTON SERIES! Tanner has his entire life planned out. He has a full ride football scholarship as the starting freshman quarterback of Alabama College, any girl he wants falling to her knees, and the charm that any girl could fall for, any day of the week. He's a player, and he always get's what he wants. All this with a potential NFL draft in his future just like his hall of fame father. Ellie on the other hand, worked her butt off by graduating a year early from high school to get out of her sad small town and get away from her horrible mother with an Academic Scholarship, and she only wants one thing, a Nursing degree from Alabama College. She is trying to run from her past with a fresh start, and trying to build a life for herself. She doesn't trust anyone and wants to keep a low profile while finishing what she set her mind to years ago.Then they meet each other, and things turn out unexpectedly. So what happens when trouble walks right through the door?*I do NOT own the cover photo* *Mature Scenes and themes*~~~~She places her hand on top of mine on her thigh an says "I smell Zaxby's Tanner so no matter where you take me I'm fine, as long as I get first dibs of whatever is in that bag" while flashing a smile at me.I laugh knowing that smell is probably her favorite and say "It could or could not be you may never know".She smiles and flips my hand over to hold hers, and I have to say it feels damn good. She leans toward my ear and whispers "Or I could take this blind fold off and show you how much cock I want right now." Oh my fucking god.
8 127