《chaotic (Persian translation)》chapter6
Advertisement
Harry pov:
در حالی که رز کنارم به سختی سعی میکرد نفس بکشه وارد فروشگاه شدیم.
"سلام، میتونم کمکتون کنم؟"یه خانم لاغر همون ثانیه ای وارد شدیم پرسید.
رز یکم پرید و من دعا میکردم دختره ندیده باشه.
"ما خوبیم ممنون." در محترمانه ترین حالتم گفتم. سرشو تکون داد ویه لبخند دوستانه زورکی قبل از اینکه بره بهمون داد .هو😪
"ما خوبیم" در گوش رز بهش گفتم همون طور که کف دستش دایره میکشیدم. "بیا بریم."
تو فروشگاه راه میرفتیم و سعی میکردیم استرسمونو نشون ندیم. اما این خیلی سخت بود که بالا رفتن ضربان قلبم با هر نگاه مشخص نباشه.با هر نگاه به این فک میکردم که اونا میدونن ما کییم؟
ولی بعد از ۱۵ دقیقه که دنبال چیز مناسبی برای تغییر ظاهرمون بودیم هنوز کسی چیزی نگفته بود.هیشکی حدس نمیزنه دو تا فراری تمیز و با لباس معمولی دست تو دست هم به سمت تسکو بیان.
خیلی زود وقت حساب کردن شد و من تمام تلاشمو کردم تا عادی به نظر برسم.و به چشمای فروشنده نگاه نکنم.از رو صدای یکنواختش معلوم بود اون درباره ما چیزی جز یه دو تا مشترک معمولی هرروزه فک نمیکرد .خوبه.
"خداحافظ ،روز خوبی داشته باشین" اون مرد جوری که انگار حفظ بود بهمون گفت و خریدامونو بهمون داد انگار میخواست نظرمو دربار فکرش درباره ما ثابت کنه.
"از شما هم ممنونیم" من با یه لبخند کوچیک گفتم همین طور که پلاستیکی و میگرفتم و برمیگشتم.رز همون طور که دستاشون تو دستم بود باهام اومد.از ترس تا وقتی از فروشگاه دور نشدیم هیچ کدوممون حرف نزدیم. چیزی جز چند تا سطل اشکالی نمونده بود پس ما دوییدیم و بهودرختا پناه بردیم. حتی اون موقه ده دقیقه گذشت تا من بلاخره گفتم "فاک"
رز یه نفس راحت بیرون داد انگار که نفسشو نگه داشته بود. "خداروشکر هیچ کس بهمون شک نکرد"رز گفت.
Advertisement
"میدونم.تو راست میگفتی اونا هیچ نظری نداشتن یا شایدم فکر میکردن اون دو تا غریبه اون مجرما میتونن تو شهر من باشن،نهههه نمیتونن اونا باشن"
رز تایید کرد."اره بلاخره بیا ببینیم چی خریدیم. "
من میدونستم دقیقا منظورش چیه.خریدارو بیرون آوردم. کلاه بیس بالو دراوردم رو کوپه موهام گذاشتم و بعد عینک افتابی رو زدم. "نایسسس"رز گفت.استتار خوبی نبود ولی یه چیزی بود😄.
ابروهامو بالا بردم و اخرین خریدو بیرون آوردم گفتم نوبت توئه.رز اه عمیق کشید .وایساد و پشتشوبهم کرد. "خیلی خوب بیا تمومش کنیم"
من قیچی ارزون رو برداشتم و موهاشو با یه دستم نگه داشتم.تمام سعیمو کردم تا موهاش براش اراسته به نظر برسه وقتی که داشتم موج های موهاشو میبریدم . نه خیلی زیاد ولی به اندازه ای بود که به صورت مشخص تقریبا تا سر شونه هاش کوتاه شده باشه . حتی یه قیچی اخر به موهایی که تو دستم مونده بود زندم تا هیچ اثری نمونه.
"تمام شد" وقتی تموم کردم گفتم. سریع برگشت و دستشو تو موهاش برد.
"جه طوره؟خیلی بد به نظر میاد؟"رز پرسید.
خندیدم.این خیلی بامزه که تو این شرایطمون نگران همچین چیزیه. "عالیه. تو هنوزم سکسی و جذاب به نظر میرسی ." و این واقعیت بود .موهاش خیلی تغییر نکرده بود ولی به اندازه کافی متفاوت بود. کیوت شده بود .موهای کافی به اندازه موهای قبلیش بهش میومدن.
"ممنون"با یه لبخند بزرگ گفت. سرمو تکون دادم اندازه جدید موهاش که تو صورتش ریخته بود رو تحسین کردم.
ولی بخاطر ادرنالینی که از رفتن به اون فروشگاه توم بودو صحبت کردن با رز اصلا نفهمیدم که چه قدر برف اومده و هوا خیلی تاریک شده.ولی برای الان کیفمو و قیچی و کلاه بیس بالو و عینک افتابیرو هل دادم کنار.
"فک کنم باید اینجا بخوابیم" همون طور که به اطراف نگاه میکردم گفتم. رز لبشو انگار که میخواست اعتراض کنه گاز گرفت ولی میدونست که ما آپشن دیگه ای نداریم. هیچ خونه ممنوعه ای الان این دوروبر نبود.
Advertisement
یکم برگ و کثیفی بیرون آوردم و سعی کردم زمین یکم نرمتر باشه برای درازکشیدن. با اینک برف میومد یه پتو زیرمون انداختم . کیفارو زیر سرمون گذاشتیم در حالی روی تختی که درست کرده بودیم میخوابیدیم.
تو همون لحظات اول هر دومون میلرزیدیم."فاک،هوا سرده."من گفتم. یه شب در راه بود،برف میومد و دما پایین اومده بود.
"اره"رز تایید کرد."من یخ-خ زدم. "
چند دقیقه بعد دندونامون میلرزید و به هم برخورد میکرد. من سعی کردم با برگ های خیس و چند لباس اضافه از کیفامون یکم گرم ترمون کنم. ولی برف هنوز به سرعت میومد.
ولی بر خلاف سرما ما هر دو سعی میکردیم تا یکم بخوابیم.ولی هر دقیقه هوا سرد تر میشد و به مغز استخونمون میرسید. هوا خیلییی سرد بود. پوست من یخ زده بود و دندان های رز میلرزید. ولی اون از من کوچیکتر بود .بدونش کوچکتر و کمتر بود تا اونو گرم نگه داره.
"رز دستتو بده به من" زمزمه کردم. با تعجب بهم نگاه کرد ولی کاری که بهش گفتم رو کرد. هر دوشو تو دستای بزرگم گرفتم و به دستای خودم میمالیدم. لب هامو به دستاش رسوندم و به پوست سردشو ها کردم."بهتر شد؟"
رز صدایی به جز صدای به هم خوردن دندون هاش در نیاورد و فقط سرشو با تشکر تکون داد. هوای گرم به دست های یخ زدش چند بار دیگه فوت کردم قبل از اینکه دست هاشو لای برگ ها و لباس ها و پتو بزارم تا روی پوست شکم ام زیر لباسم باشه. دستمو دور کمرش زیر پتو سفید بردم و به خودم نزدیک ترش کردم.
پوستامون به هم چسبیده بود. ما به هم چسبیده بودیم،نفس های من به پیشونی رز میخورد و نفس های گرم اون تو گردن و سینه من بود. بلاخره گرمایی که نیاز داشتیمو بهم دادیم و میتونستیم بخوابیم
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
سلام دوستان
امیدوارم کلی لذت برده باشین:)
داستان آروم پیش میره اما پایانش قشنگه ازش کلی لذت ببرید
بچه ها حتما حتی سر هر پاراگراف هم نظر بدین.نظراتون بهم کلیییی انرژی میده و من سعی میکنم به تک تکشون جواب بدم.
لطفا اگر داستانو دوست داشتین رأی بدین💖
خیلی دوستون دارم💕
شب بخیر🌈
Advertisement
The Partridge in the Pear Tree
Meg Chukar is a senior in high school was forced to marry her boyfriend by her religiously strict parents after learning that she was pregnant. Shocked and disturbed by the turn of event she must decide how she and her new husband will traverse the trials coming from within and without their relationship. With the baby on the way, Meg must face adulthood earlier than expected.
8 196The billionaire want me ♡ {Completed}
"Give me your hand." He ordered and i looked at him confused. He sighed before taking my left hand. I gasped when he suddenly put an engagement ring around my finger."S-so you knew about t-the contract?" I asked and he nodded."Now there is no going back." He said going back inside leaving me shocked on my spot.Grace Silver, the daughter of a well business man Rick Silver. She works for her dad and called him Sir instead of dad. She was use being invisible infront of her parents and work most of the time.Xavier knight, a powerful billionaire who saw Grace at one meeting and wanted to make her his. He make a contract to make her her wife and she accepted.What will happen next? Read the book to find out.P.s thanks for choising my book. You can also check out my other book and hopefully you will like them. Please leave a Vote , comment and share❤
8 404Star-Like: The Series
The story follows first-year college student, Kichi, who finds herself rapidly drowning in the girl she had come to like. And Ray, who fell in love with Kichi at first sight.
8 151Ready Or Not
"Ready Or Not, Here I ComeYou Can't HideGonna Find YouAnd Take it Slowly"
8 114The Mafias Sex Contract
BOOK 1•°•Mature contents!•°• (THE ESPOSITO FAMILY)After saving her life from a bunch of men, he let her stay at his place for some time. He wanted nothing to do with her but she wanted him. A burning desire, the urge to have him run his fingers along her skin. To taste him, to feel his lips against hers. To have him inside of her. She wanted all of that.She was beautiful and all but he didn't feel the same way towards her, he just thought of her as a friend. Nikolai refused to have sex with her but she insisted.A Sex contract was written by The Mafia Nikolai, and was given to Serena to sign after she wanted to have sex with him.Several rules were placed for her to follow. The four main rules were.• Just sex.• No falling in love or no strings attached.• You are mine and you belong to me and no one else.• If you choose to leave and I will find you and make you regret leaving.********Her body was no longer hers but belongs to The Mafia Nikolai Esposito **************
8 139One shots! (Purely Smut)
A bunch of anonymous Gay (MLM) and Trans (FTM) Rep one shots as well as some others! Written by your favorite Agender gay, myself. Best Rankings:8 in ftm38 in Anonymous126 in mlm16 in transgender1 in readerxreader547 in threesome2 in praise6 in ocxoc97 in gaming111 in bdsm181 in lgbtpride117 in punishments39 in gay440 in new adult623 in 18+
8 167