《فرشته گیر افتاده ✨》Me in you

Advertisement

جانگ کوک طوری جیمین رو بوسید که انگار تمام زندگی و نفسش لای

اون لب های سرخ خلاصه میشه به فرشته زیرش فرصت نفس کشیدن

نمیداد میبوسید و میمکید و میلیسید میخواست بند بند وجود فرشته رو لای

لب های خودش حل کنه جوری که انگار توی سرنوشت جانگ کوک بود

انگار که تا ابد فقط قرار بود مهر لب های جانگ کوک روی اون لب ها

بمونن .

جیمین تا حد امکان سعی میکرد با جانگ کوک همراهی کنه ولی جانگ

کوک اجازه نمیداد جیمین دستش رو به پشت پسر روش رسوند داشت حس

میکرد بال ها داشتند رشد می‌کردند خودش بود میدونست شوک جنسی

شیطان درون جانگ کوک رو بیدار میکرد

اما ایا اون این کار هارو فقط برای شیطان جانگ کوک انجام میداد یا

خودش هم لذت میبرد؟ از بیان جواب شرمش گرفت و گونه هاش قرمز

شد

جانگ کوک لحظه ای کارش رو متوقف کرد به گونه های قرمز جیمین

نگاه کرد دلش برای کیوتی فرشته کوچولوش ضعف رفت و گازی از گونه

هاش گرفت

: هویییی وحشی چیکار میکنی ؟

: آیگو وحشی بازی تازه شروع شده کوچولو

گفت و رنگ چشماش تبدیل به زرشکی تیره شد

لرزی بدن جیمین رو فرا گرفت اما فرصت پیدا نکرد تا بیشتر بلرزه

چون جانگ کوک مارک کردن گردنش رو شروع کرد گاز میگرفت و

جای گاز ها رو میبوسید و از ناله های جیمین لذت میبرد

به سمت شکمش رفت و بوسه های کوچیکی روی شکمش میگذاشت

زبونش رو درون ناف فرشته زیرش فرو برد چقدر شیرین بود پسر زیرش

چقدر عشق میکرد که وزن بدنش روی پسر بود

جیمین قوسی به کمرش داد و ناله کرد

: اهههههه ج ج ج جانگ کوکککککککککااااا تمومش کن

: ااااا چی میخوای بیبی ؟

: خودت میدونی ا ا اهههه

: نه بهم بگو بیبی من یه کشیش سادم یادت رفته

جیمین تو دلش فوشی داد و گفت اره لوسیفر حرومزاده کشیش ساده یکی

Advertisement

تویی یکی بابات

: میخوام اون دیک کجت بکنی تو کونم خوبه ؟؟؟؟؟

جانگ کوک لبخندی زد

: چقد رک شدی فرشته من

باکسر جیمین رو پایین کشید و به سمت حفره بکرش رفت و بوسه ای

روش گذاشت

: ااااا اهههههه جانگ کوک

جیمین هق میزد و التماس میکرد نفسش با فرو رفتن زبون جانگ کوک

توی حفره بکرش برید شده و ناله بلندی سر داد

: خوبه بیبی همینطوری زیرم وول بخور

جانگ کوک کم کم باکسر خودش رو هم از پاش در آورد

: بیبی ما اینجا لوب نداریم چون من هیچوقت احتمال نمیدادم به عنوان یه

کشیش تو حموم خونم یه فرشته رو به فاک بدم پس تا جایی که میتونی

بخاطر خودتم شده انگشتام و خیس کن

جیمین انگشتای دراز جانگ کوک رو درون حفره گرم دهانش برد

لیسید و مکید تا زمانی که جانگ کوک خودش دستاش رو از دهنش

بیرون کشید و انگشت وسطش رو آروم آروم وارد جیمین کرد

: فاک بیبی تو زیادی بکر و داغی

: ا اا ا اههههه جا ج جانگ کوک درد داره

: تحمل کن بیبی به لذتش میرزه

دومین انگشتش رو وارد کرد و دستاش رو قیچی وار حرکت داد اینقدر

ادامه داد تا مطمن شد چهار تا از انگشتاش جا میشه

دیک خودش رو توی دستاش گرفته و سرش رو داخل فرشته زیرش برد

جیمین قوسی به کمرش داد و اه بلندی کشید که آهش رفته رقته دردناک تر

شد چون جانگ کوک تمام خودش رو واردش کرده بود

: فاک یو

: فعلا که من دارم میکنمت فرشته کوچولوم

یکهو جیمین رو روی خودش آورد

: چ چ چی کار میکنی

جیمین همونطور که دیک کوک توی سوراخش بود روش نشسته بود

: میخوام ببینم خودت چقدر برای چیزی که میخوای تلاش میکنی بیبی

: باشه

جیمین دستاش رو روی سینه های صاف و ستبر جانگ کوک گذاشت و

شروع کرد به بلند شدن و نشستن روی دیک جانگ کوک با برخورد

Advertisement

سر دیک شیطان به پروستاتش آهی کشید چقدر خوب بود که کنترل سکس

توی دستاش بود

بعد از دومین ضربه به پروستاتش جانگ کوک دوباره جاشون رو عوض

کرد و تا جون توی کمرش داشت توی جیمین کوبید

: ا ا ا اههههه جانگ کوک دارم میام

: بیا بیبی باهم میایم

مایع منیشون روی همدیگه پاشیده شد و دوتاشون داخل وان رفتن

جیمین توی بغل جانگ کوک خوابیده بود و جانگ کوک با آب گرم و

شامپو بدن قهوه کمر جیمین رو ماساژ میداد نمیخواست فرشته قشنگش

حتی ذره ای درد داشته باشه

بعد از اینکه جیمین رو شست دوتاشون از حموم بیرون رفتن و جیمین

روی تخت لخت ولو شد

کوک بهش باکسرش رو پوشوند و خودش هم بعد از پوشیدن باکسر

جیمین رو توی بغلش کشید

: کوکا

: جانم

: بدبخت شدی

: چرا؟

: میدونستی من برادر دارم ؟

: خب ؟

: میدونستی اگر فرشته ها به ارگاسم برسن برادرشون میفهمه و حس

میکنه ؟

: ینی چی !!؟

: ینی فردا یونگی میاد اینجا و تو باید بهش توضیح بدی چرا من رو مثل

وحشی ها به فاک دادی

: والا بیبی تو خودت ازم سواری گرفتی

جانگ کوک خندید و بوسه ای به پشت موهای فرشتش زد و خوابیدند

_______________________________

صدای عربده های یونگی کل بهشت رو رو سرش گذاشته بود

: جیمین چه غلطی کرده

: بونگیا نگران نباش میفهمیم دیگ تو که میدونی جیمین با عقله

: هوسوک به نظرت نکنه کسی بهش تجاوز کرده؟

هوسوک پوکر شد

: به نظرت به قوی ترین فرشته بهشت کسی میتونه تجاوز کنه؟؟؟؟؟

: نه

: پس خفه شو فردا میریم سراغش

: یونگی به آغوش هوسوک پناه برد و چشماش رو بست تا بلکه با خواب

ذهن آشفته خودش رو خلاص کنه

_________________________________

صدای در زدن وحشی کسی جیمین و کوک رو از خواب ناز پروند

جیمین کوک رو نگه داشت و در رو باز کرد

قیافه خشمگین یونگی جیمین رو ترسوند

: امیدوارم توضیح بدی

جیمین آروم لب زد

: بدون هیچ وحشی بازی به چشماش خیره شو قضیه رو میفهمی

یونگی با شتاب پیش کوک حجوم برد و گردنش رو گرفت و اون رو بین

دیوار و خودش پرس کرد و به چشماش خیره شد

: جیمین لعنت بهت تو پیداش کردی

جیمین لبخند گرمی زد

: سرنوشت مارو بهم رسوند

هوسوک لبخندی زد

:پس ما ورودی جدید به دنیای خودمون داریم اره ؟

:بله اونم چه کسی

جیمین گفت

: پسر گمشده لوسیفر ......

______________________________________________

پایان این پارت امیدوارم لذت ببرید

شرط ووت پارت بعد ۱۷ ووت

چون من خیلی به مغزم فشار میارم سر این 😂😂💜

    people are reading<فرشته گیر افتاده ✨>
      Close message
      Advertisement
      You may like
      You can access <East Tale> through any of the following apps you have installed
      5800Coins for Signup,580 Coins daily.
      Update the hottest novels in time! Subscribe to push to read! Accurate recommendation from massive library!
      2 Then Click【Add To Home Screen】
      1Click