《before I die......》قدم دوم برای نابودی (....) جیمین
Advertisement
(جیمین)
بازم شروع به گریه کردن کردم بلند شدم شیشه ی عطر برداشتم محکم زدن به اینه و صدای وحشتناک شکستن
اینه کل خونه رو گرفت با لبخند تلخی رفتم سمت شیشه
های شکسته ی تیکه ی تیز برداشتم آروم روی پوست
سفیدم کشیدم باز تکرار کردم و باز تکرار کردم و پوست
سفیدم غرق خون شده بود و کل اون ناحیه میسوخت
مهم نبود هیچی مهم نبود الان فقط قلب شکسته ی
جیمین مهم بود قبل پودر شدش با صدای زنگ گوشیش.
با دیدن اسم مادرش بغض بدتر شد همین جوری حالش
خوب نبود همین جوری شکسته بود و مطمعنن حرفای
مادرش بدترش میکرد ولی مهم نبود تماس وصل کرد
با صدای گریون گفت
+اوما
_خفه شو پسره ی هرزه
گریه هام شدت گرفت چیکار کرده بودم که این شکلی
تقاص پس میدادم من فقط گرایشم فرق میکنه همین
_زنگ نزدم با اون صدای مزخرفت گوشم درد بیاری
امروز دادگاه داری
+چ....چی؟؟؟
_الان اون وکیلت زنگ میزنه بهت میگه
_فقط خواستم بگم ما دیگه جیمینی نداریم همین
و قطع کرد جملش تو سرم هی تکرار میشد ما دیگه
جیمینی نداریم جیمینی نداریم من حتی از خانواده
ترد شدم قدم دوم برای نابودی پارک جیمین:)
گوشیم باز رنگ خورد وکیل یانگ بود جواب دادم
+ا..الو
_اقای پارک وکیل یانگ هستم
+ب.. بفرمایید
_اقای پارک پدرتون درخواست کردن که فامیلی
شما رو ازتون بگیرن
+یعنی..یعنی چی؟؟؟
_شما دیگه جزو خانواده پارک نیستید
چند دقیقه سکوت کردم تو بهت بودم در این حد مای
ننگ و شرم بودم که کن ول کردن لبخند تلخی زدم جواب دادم
+ت..تمام کار ها با خ...خودتون
_حتما
+ش..شب خ..خوش
_شب خوش آقای پارک
پارک پارکککک پارککککک من دیگه پارک جیمین نیستمممممممم نیستمممممممم دیگهههههه نیستمممم
شروع به بلند بلند خندیدن کردم انقدر بلند انقدر
بلند که حنجرم زخمی شده بود بدون اینکه بدونم
Advertisement
بقیه برگشتن خونه میفهمیدم هم مهم نبود
دنیا دور سرم میچرخید و هر آن ممکن بود
بیوفتم صدای جین هیونگ که من تو بغلش
گرفته بود میشنیدم و صدای یونگی هیونگ
که سعی تو آروم کردنم داشت صدای داد نامجون
هیونگ که به هوسوک هیونگ میگفت زنگ بزنه
اورژانس میشنیدم صدا ....صدای کوک که صدام
میکرد که به خودم بیام هم میشنیدم ولی دیگه
وقتش بود جیمین بخوابه شده یکم فقط یکم
بخوابه
اروم چشم هام باز کردم نور کور کننده ای به
چشمم برخورد کرد سریع باز بستنش بعد چند ثانیه
باز بازشون کردم به اطرافم نگاه کردم با دیدن
تهیونگ که تو بغل کوک خواب رفته بغض سریع
راه گلوم بست به سرم تمام شدم نگاه کردم بعد
بعد دست پانسمان شدم فکر فرار به سرم زد
الان نیاز به تنهایی داشتم اونم زیاد اروم سرم
در آوردم بلند شدم اروم از اتاق رفتم بیرون
با دیدن هیونگ ها که میان سمت اتاق دویدم
به سمت خروجی وقتی رفتم بیرون ی تاکسی
گرفتم به سمت خونه ی خودم :)
جیمین انقدر بی کس شده بود که نیاز داشت تا ابد تنها باشه :)
وقتی رسیدم اروم از توی راه روی اون ساختمون
رد میشدم وقتی به واحد خودم رسیدم کلید انداختم
تو در در باز کردن رفتم تو خونه سرد سرد بود .
لرزی کردم و رفتم سمت شوفاژ و روشنش کردم
اروم اروم خونه گرم شد رفتم روی کاناپه ی مشکی
رنگ خونه دراز کشیدم ب نفس عمیق کشیدم
صدای زنگ گوشیم بلند شد نامجون هیونگ بود
با تردید جواب دادم صدای نگرانش به گوشم رسید
+جیمین خوبی کجایی تو چرا تو تخت نیستییییییی بگو کجااااییییی
با صدای ضعیفی که بخاطر گریه کردن بود گفتم
_چند دقیقه دیگه میرم خوابگاه
+جیم
قطع کردم بلند شدم شوفاژ خاموش کردم کلید برداشتم
رفتم سمت خوابگاه وقتی رسیدم هیونگ ها دسته به سینه منتظر جواب بود در جواب با بغض شدیدی که
Advertisement
گریه شده بود داد کشیدم
_خسته ام از زندگی از خودم از همه همه وی دست به دست هم داده که من هر روز بد تر بشم پدرم من از خانواده انداخت بیرون فامیلش ازم گرفت شما ازم دور شدید تهیونگ باهام سرد رفتار میکنه اخه مگ بدتر اینا هم هستتتت
بلند بلند داد میزدم اونا با نگاه شرم گین بهم خیره بودن
کوک اروم بغلم کرد من چقدر محتاج این آغوش بودم چقدر محتاج ترحم این فرد بودم چقدر حتی دروغ هاش
هم شیرین بود
من جوری بغل کرد که سرم فرو کردم تو گردنش
اروم من برد تو اتاق روی تخت خوابوند و کنارم دراز کشید سرم نهادم روی سینه اش
ولی ولی لعنت به خاطرات که بی موقع تدایی میشن
این جا مال تهیونگ بود این فرد مال تهیونگ بود
بغضم قورت دادم سرم از روی سینش برداشتم
روی بالشت نهادم بهش گفتم
_میشه بری
بدون حرف از پشت بغلم کرد
هیچی نگفت
وی دستمال را برداشته و اشک هایش با پاک میکند
جیمین مظلوم مادر
بمیرم برات من
خب امیدوارم ازین پارتم خوشتون آمده باشه ووت و کامنت فراموش نکنید ممنون که حمایت میکنید😍💓💓💓💓
Advertisement
Everyone Else Is A Returnee
Yu Illhan was always the one left behind. Left out of cliques in school. Left out of social invitations. Just…always left out. Except now he’s been left behind for real.
8 1443Title of True God
Every person tends to have an emotion inside them but not every single one of them can show them properly, 17-year-old Aoi Kichiro is sensitive but incapable of showing his emotions like normal people around him, because of this, his social skills are almost at zero. He is a high school student and has no friends. But one day something happens to him, a change to his life that changes everything for him. The way he looked at his life, They way he looked at other humans. Updates On This Novel Are Slow, Really Slow! Cover Art Credit - ??? Thank you for making this beautiful Art :)
8 199My Yuri Adventure
I'm Sapphire a golem, well I wasn't always a golem I was a mage who lived almost three hundred years old, almost four times longer then the rest om my race. I took my soul and transferred it to a golem core.well anyway it wasn't perfect as most of my memories were reset but all my knowledge of my research, magic and combat knowledge remain to make sure I can survive.I also have left many books with much advice to make sure I avoid my previous mistakes
8 150ghostmyers fanfic (๑•́ ₃ •̀๑)
just some ghostmyers related stuff, this is my first time writing a fanfic so please bear with me!!Ps. I've never been deep into the Halloween or scream franchises. Just know a lil bit so sorry for any lore mistakes!!! After all I wrote this fanfic purely cuz I play ghostie and Micheal on dead by daylight!!!!!!!! cover art is by me!!
8 132A sweet taste of love
Just a wildchip story,there probably won't be anything sexual in this so if your looking for that i won't recommend this book! - Wildberry and crunchy chip finally Decided that they will visit each other's kingdom,they start to catch feelings for one another but don't know what to do! (Art in the front cover isn't mine!)
8 180Sweet Night (Mizo) V Ff
"Tae ka tihpalh Mangtha leee. Tun atang chuan i hmuhphak ah ka awm tawhlo ang. keimah vang in eng zahna mah i tawk tawhlo anga eng harsatna mah ka thlen tawhlo bawk ang che. Engkim vangin ka lawm e. Mangtha leeee. Ka Hmangaih Che"Chu lehkha tawi te chuan V thinlung chu chhun ang mai a na in a siam a. Engvang in nge khatiang khan alo tih kher kher. Ava inchhir tak em, siamthat theih a ni tawh silo. Hun hi pawhkir leh theih se ava ti tehlul em.. 😥😥
8 197